عباس کاظمی، جامعهشناس
بعد از بازگشایی دانشگاهها، تنش میان دانشجویان با دانشگاه به موضوع مهمی در این روزها تبدیل شده است. مهم نیست داستان از کجا شروع شد مهم این است که معاون فرهنگی یک دانشگاه، داستان را از کجا شروع میکند:«دانشجوی خانمی که رنگ موهای خود را فیروزهای یا آبی میکند و موهای خود را از مقنعه بیرون میگذارد و از نشان دادن کارت دانشجویی خود امتناع میکند و قصد دارد به زور وارد دانشگاه شود، مشخص است در حال اجرا کردن نقشههایی از پیش تعیین شده است»!
در جایی دیگر، یکی از معلمهای مدرسه گزارش کرده است که « دانشآموزان دختر در یک مدرسه، به دلیل رنگ مو، برداشتن ابرو، استفاده از زیرورآلات و.. قوانین مدرسه را زیرپا میگذارند و مهمتر اینکه والدین با مدرسه همکاری نمیکنند». اینها تنها نمونههایی کوچک از تغییراتی است که دوران قرنطینه کرونا آنها را تشدید کرده است. دانشجویانی که دو سال از تحصیلشان گذشته اما هنوز دانشگاه را ندیدهاند و تازه به فضای دانشگاه و یا مدرسه پا میگذارند با ارزشهایی بزرگ شدند که حتی صرفا، تحت کنترل والدین هم نیستند. این دانشآموزان، ذیل نظام «جامعه پلتفرمی» رشد کردهاند. ارزشها، سبک زندگی، مد، امیال، شبکههای دوستی، حساسیتهای فرهنگی و اجتماعی، نظامهای تشویقی و...همه و همه درون شبکههای اجتماعی تعریف و تعیین شدهاند.
این در حالیست که در دوران همهگیری کرونا، نظامهای آموزشی رسمی، نقش پرورشیخود را به کل از دست دادند و صرفا دلمشغول مسایل آموزشی شدند اما دانشآموزان بیکار ننشستند و هرچه بیشتر به گوشیهای هوشمند و تلبتهای خود وابسته شدند از سویی دیگر، وابستگی ارزشی بیشتری میان والدین و فرزندان( به دلیل مجاورت بیشتر) در طول دوره همهگیری ایجاد شده است.
آیا با پدیده تازهای روبهرو هستیم؟
آیا منازعه جدید دانشجویان و دانشآموزان بر سر سبک زندگی قرار است مسالهای مهم در دهه پیش رو باشد؟ زیرپاگذاشتن ارزشهای مدرسه و دانشگاه امری جدید نیست، هر نسلی قواعد خود را برای دستکاری و مناقشه با ارزشهای رسمی داشته است و این برای افرادی که بهطور مستمر، به تماشاگری جامعه مینشینند، داستانی تکراری است. واقعیت مهم، عدم همراهی دانشآموزان و دانشجویان با ارزشهای رسمی مدارس و دانشگاهها نیست. مساله این خواهد بود که والدین تا چه اندازه قرار است مدرسه را همراهی کنند؟ و آیا عدم همراهی والدین با سیاستهای تربیتی رسمی به خصومت میان دو نهاد خانواده و مدرسه دامن خواهد زد؟ و آیا جنگ فرهنگی به مرحله جدیدی وارد خواهد شد؟
پاسخ به این پرسشهای مهم آسان نیست اما در حد فرضیه میتوان گفت پس از همهگیری کرونا، افکار عمومی هرچه بیشتر در قابلیت نظام آموزشی تردید کرده است. از سویی دیگر، در طول چهل سال گذشته، در حالیکه والدین به لحاظ نسلی، تغییر کردهاند اما نهاد آموزش، تغییر محسوسی نداشته است! والدین دهه 60، علاقه به تکرار تجربیات زمان خود ندارند. این امر تنشها را بین والدین و مدرسه- و نه صرفا دانشآموزان- بیشتر خواهد کرد.
با اینحال، در جامعهشناسی چیزی به اسم «نقشههای از پیش تعیین شده» وجود ندارد بلکه « نقشهها»، محصول عمل اجتماعی مدرسه یا دانشگاه، کردارهای معلمان و مدیران انضباطی، نظام ارزشی در خانه، گروههای متعدد دوستی دانشآموزان و دانشجویان، رسانههای قدیم و جدید، فشارهای ایدئولوژیک دستگاههایفرهنگی، سیاستهای رسمی و غیررسمی بکارگرفته شده در جامعه و در مجموع، مواجهه فردی و ابتکاری کنشگر با همه این مولفههاست. نقشهها از پیش، تعیین نمیشوند بلکه در جریان اجتماعی ساخته و مصرف میشوند. مشق جامعه را مجموعه متعددی از نیروهای انسانی و غیرانسانی تدوین میکنند. مدیران فرهنگی ابتدا باید بتوانند درک درستی از مساله فرهنگی در یک نهاد آموزشی داشته باشند. جمله مشهوری است که میگوید: فهم مساله نیمی از مسیر برای حل مساله است. در این میان، یادمان باشد برخی اوقات، راه حلی جز انحلال خود مساله، وجود ندارد. هماناندازه که دانشآموزان و دانشجویان باید متناسب با فضای آموزشی رفتار کنند، نهادهای آموزشی باید تکانی به خود بدهند و اندکی بیشتر خود را با شرایط در حال تغییر همراه کنند و مدیران فرهنگی نیز برحسب ضرورت، خود را با سازوکارهایی که جامعه با آن کار میکند آشنا سازند.
انتهای پیام