تهران ۲۰.۶۷° كمينه ۲۰.۴°  بیشینه ۲۱.۷۹°
۱۳ آبان ۱۳۹۹ - ۱۴:۳۸

ولادت رسول خدا (ص) در دوازدهم یا هفدهم ربیع الاول؟

آگاهیم که شیخ کلینی روز 12 ربیع را روز ولادت می‌داند در حالی که مشهور میان شیعه 17 ربیع است. کدام یک از این دو، مستندتر است؟
کد خبر: ۱۱۴۱۱

به گزارش معاصر ، به طور اصولى باید گفت ادیان توحیدى ابراهیمى، ادیانى تقویمى هستند و در این میان، شیعه به طور جدى‏تر، یک مذهب تقویمى است. این، نکته‏اى است که از آداب و اخلاق مذهبى آن، به ویژه بزرگداشت روزها و ایّام، به هر مناسبت، آشکار مى‏شود. این توجّه، بسیار قدیمى است و شاهد آن، رساله‏هاى فراوانى است که در قرن سوم و بعد از آن، تحت عناوین مختلف در این باره نوشته شده است. آثار یاد شده یا شکل انسابى و تاریخى و یا شکل دعایى و زیارتى دارند. عناوینى چون: تاریخ أهل البیت، موالید الائمة، مسار الشیعة، یا مختصر تواریخ شرعیة[1] و نظایر آن، عناوینى هستند که در این باره، مورد استفاده قرار گرفته‏اند.[2] عنوان تاریخ در این موارد، اختصاص به ارائه تاریخ تولّد و وفات و برخى از جزئیات شخصى است. 

فهرست بلندى از این قبیل آثار را در مدخل «موالید» از کتاب شریف الذریعة مى‏توان ملاحظه کرد. استاد حسینى جلالى نیز در مقدمه کتاب تاریخ اهل البیت[3]، فهرستى از مؤلفاتى که در موضوع تاریخ اهل بیت(ع) به همین معناى بیان تاریخ ولادت و وفات و برخى جزئیات دیگر نوشته شده، به دست داده است.[4] 

این، جز آن مواردى است که در آثار دعایى شیعه مانند: مصباح المتهجّد، نزهة الزاهد، اقبال و آثار دیگر همین تقویم‏هاى درج شده و آداب و آثار آن، شرح داده شده است. ابن‌طاووس (م 664 ق) کتابى با نام التعریف بالمولد الشریف (در تواریخ پیامبر و اهل بیت(ع)) داشته است که متأسّفانه برجاى نمانده است؛ امّا در اقبال، از آن یاد و نقل کرده است.[5] 

در این زمینه، برخى از آثار تقویمى کهنى نیز برجاى مانده است که نمونه آن، زیج مفرد، از محمّد بن ایّوب طبرى شیعى از قرن پنجم است. 

در این آثار، بجز اعیاد رسمى و برجسته، تواریخ مربوط به ولادت و وفات امامان، و برخى از شخصیت‏هاى محبوب شیعه، مانند: حمزه، جعفر بن ابى طالب، ابو طالب، خدیجه و جز آنان آمده است. در برابر، براى اظهار شادمانى، تواریخ برخى از افراد نامحبوب هم درج شده که از آن جمله، تاریخ سقوط امویان و یا کشته شدن یزید و جز آنهاست. 

این نوشته‏ها را باید از آنچه درباره ولادت پیامبر(ص) نوشته شده و بخصوص اهل سنّت از قرن هفتم به بعد در این باره تألیف کردند، جدا کرد. گرچه در این نوشته، اختلاف نظرها در باره تاریخ ولادت پیامبر خدا(ص) آمده است.[6] 

در باره برخى از این تواریخ باید گفت که به شدت، اختلافى است و این اختلاف، از همان آغاز وجود داشته و امرى عادى و طبیعى بوده است. این، در حالى است که علم تاریخ به معناى اصیل آن،یعنى دانستن تاریخ ولادت و وفات، جزء علوم اصیل عربى و سنّت تاریخ‏نگارى اسلامى از آغاز شکل‏گیرى این علم در دنیاى اسلام است. 

علم اختلاف تواریخ، خود دانشى است که راه‏هاى خاصى براى تعیین تاریخ درست دارد، هر چند به صورت منظّم و روشمند تاکنون در این باره چیزى نوشته نشده است. این مسئله، درباره راویان دنبال شده و به دلیل فواید عملى آن، روى آن، حساسیت وجود داشته است. اما آنچه که در شیعه وجود دارد، اعتبار دادن به این روزها به عنوان روز عید یا سوگ، نکته‏اى است که اهل سنت براى آن اهمیتى قائل نبودند. براى مثال، دیده نشده است که در قرون نخستین اسلامى، اهمیتى براى روز ولادت پیامبر(ص) قائل باشند. این در حالى است که در میان شیعیان، از کهن‏ترین ایّام، آثارى در این زمینه وجود داشته است. 

با این حال، اختلاف نظر میان شیعیان نیز وجود داشته است و راه حل براى عالمان این رشته، بخصوص براى آسان کردن کار مردم آن بوده است که یک تاریخ را براساس روش‏هایى که داشته‏اند و عمدتا بر اساس شهرتى که محصول بررسى علمى و مسائل دیگر بوده است، یک روز را معین مى‏کرده‏اند. اما در بسیارى از موارد، در یک موضوع، تاریخ‏هاى مختلف ارائه مى‏شده، بدون آن که یکى از آنها دقیقا درست دانسته شود. 

اختلاف نظر در تواریخ شرعى 

اختلاف نظر در تعیین تاریخ براى هر رویدادى وجود دارد و نمونه‏هاى آن در تواریخ اسلامى و درباره رویدادهاى مختلف نیز فراوان است؛ اما به طور معمول، سه نوع نگاه در تعیین تاریخ‏هاى شرعى مطرح است. 

نخست، نگاه روایى بر اساس نقل‏هایى که رسیده و محدثان و اخبارى‏ها آن را روایت مى‏کنند. این افراد به طور معمول، به یک قول از یک معصوم یا یک شخصیت برجسته مذهبى اعتماد مى‏کنند. 

دوم، نگاه مورخان که شکل سندى به نقل خود نمى‏دهند و علاوه بر آن، منابع خاص خود را دارند. 

سوم، نگاه منجمان، مانند: سلامى، بتانى، حمزه اصفهانى، بیرونى یا محمد بن ایوب طبرى که آنان نیز به جز استفاده از نقل‏هاى مورخان و احیانا محدثان، جستجوهاى نجومى براى یافتن طالع دارند و این که مثلاً در فلان تاریخ، آیا طالعى براى ظهور شخصیتى که در حد پیامبر خدا(ص) باشد، وجود دارد یا نه؟ در باره بخش اخیر مى‏توان به آثار الباقیة بیرونى مراجعه کرد.[7] هرچه هست، دامنه اختلاف در این باره، زیاد است. 

در نگاه اول، اختلاف نقل‏ها در باب ولادت پیامبر خدا(ص) قدرى شگفت مى‏نماید و این شگفتى، وقتى بیشتر مى‏شود که به اختلاف درباره تاریخ مبعث، هجرت، و وفات آن حضرت برسیم. 

اِربلى در اواخر قرن هفتم، درباره ولادت پیامبر خدا(ص) و با توجه به اختلاف نظر موجود در آن، به سایر اختلافات هم اشاره کرده، مى‏نویسد: 

إن اختلافهم فى یوم ولادته سهل؛ إذ لم یکونوا عارفین به، وبما یکون منه، وکانوا اُمیّین لا یعرفون ضبط موالید أبنائهم. فأمّا اختلافهم فى موته فعجیب. والأعجب من هذا مع اختلافهم فى الأذان والإقامة، بل اختلافهم فى موته أعجب؛ فإن الأذان ربّما ادّعى کل قوم أنهم رووا فیه روایة، فأمّا موته فیجب أن یکون معینا معلوما.[8] 

بیرونى درباره اختلاف نظر در باره ولادت پیامبر خدا(ص) با استناد به مآخذ پیشین، جدى‏تر سخن گفته است. وى مى‏نویسد: 

ولیس یُعرف من مولده، إلاّ أنّه ولد لیلة الاثنین فى ربیع الأوّل؛ فأمّا الیوم من الشهر، فمختلف فیه، کما اختلف فى مبعثه.[9] 

سپس از قول منجم معروف «ما شاء الله» مى‏نویسد که حضرت، روز دوشنبه، روز خور از ماه دى سال 41 سلطنت انوشیروان، ابتداى ساعت هفتم و در حالى که خورشید در وسط آسمان بوده، به دنیا آمد. بیرونى سخن اخیر ما شاء الله را چنین نقد مى‏کند که همه اتفاق دارند که حضرت، شب به دنیا آمده است. بیرونى، سپس از محمد بن جابر بتانى در کتاب کسوفات نقل کرده است که حضرت، روز دوشنبه، بیست نیسان سال 882 اسکندرى، به دنیا آمد. سلامى هم در کتاب التاریخ، معتقد است که آن حضرت، شب دوشنبه، دوازدهم رمضان عام الفیل، هنگام طلوع فجر به دنیا آمد. سپس بیرونى مى‏نویسد: 

فأمّا اختلافات فى مَولده فمحتملة، لعدم من کان یضبط امثال ذلک ویحفظه.[10] 

رسمى شدن یک تاریخ 

در گذر تاریخ، شهرت یک مورخ و تسلط او بر دیگران، سبب مى‏شد که یک تاریخ، میان عامه پذیرفته شود؛ چنان که گاه دستگاه حکومت، با به رسمیت شناختن یک تاریخ، این کار را انجام مى‏داد. 

براى مثال، درباره سیزدهم رجب و تعیین رسمى آن به عنوان روز ولادت امام على(ع)، شاه سلطان حسین اقدام کرد: 

پادشاه فرمود که ایشک آقاسى باشى همه علماى اعلام و مدرسین و متوسطین را اجتماع فرمودند در خانه میرزا باقر صدرخاصه و بعد از منازعات، آقا جمال و میرمحمد باقر ـ سلّمهما الله ـ و قریب هشتاد نفر ترجیح دادند که روز ولادت آن حضرت، سیزدهم رجب است و شیخ الإسلام و پسرش محمّد حسین [تبریزى] و دامادش ملا عبد الکریم، هفتم شعبان را روز ولادت آن حضرت گمان کردند و هر کس اعتقاد خود را نوشته. محصّل امر مزبور، به نظر اشرف رسانید و این مجمع در شنبه، یازدهم شهر رجب، منعقد شد و پادشاه والاجاه، ترجیح مجمع علیه داده، سیزدهم را عید قرار داد و شب تا صبح به طریق سایر اعیاد، نوبه را فرو گوفتند و آن روز را مجلس ساختند، و قول هفتم را که از قدما و متأخّرین قائلى نداشت و مستند آن، به غیر حدیثى نبود، اعتبار ننمودند، چنانچه قول به این که ولادت با سعادت، در هفتم ذى حجه است یا در چهاردهم رمضان است نیز به غیر حدیثى دیگر، سندى نداشت و کسى اعتبار نکرده بود. پس هر سه قول در یک مرتبه است، لهذا ترجیح قول اوّل دادند و این عید از مخترعات شاه سلطان حسین بن شاه سلیمان است ـ نفعه الله به فى الدارین ـ .[11] 

سپس نام حاضران از علما را آورده است. 

جالب است بدانیم که در باره ولادت رسول خدا (ص)‌ در روز هفدهم و شیوع آن، آقا رضی قزوینی هم همین عقیده را دارد. وی پس از اشاره به عقیده کلینی، با اشاره به این که شیخ مفید در مقنعه، روز هفدهم را پذیرفته است، می‌نویسد: شیخ طوسی به دلیل آن که در این قبیل امور از استادش مفید پیروی می کرد، همان را مطرح کرد و این تاریخ مورد قبول جامعه شیعه قرار گرفته و شیوع یافت به طوری که در بیشتر بلاد عجم نیز در انجام نوافل و ادعیه از همان پیروی می‌کنند. اما آنچه که در مکه و مدینه به طور مستمر از قدیم تاکنون بوده، تاریخ اول بوده است.[12] 

 
داستان اختلاف نظرها در باره تاریخ ولادت رسول الله (ص) 

ماجرای تعیین تاریخ ولادت رسول خدا (ص) خود حکایتی است که مروری کوتاه بر آن خواهیم داشت. شروع آن از مرحوم کلینی در کافی است که ولادت رسول خدا (ص)‌ را در 12 ربیع الاول دانسته در حالی که از شیخ مفید به بعد، تاریخ ولادت 17 ربیع عنوان و میان علما پذیرفته شده است. بحث یاد شده ضمن بحث های تقویمی که زمان صفویه در باره نوروز نوشته شد، بار دیگر طرح گردید. 

یکی از نخستین مسائل بر اساس گفته کلینی، فاصله میان زمان حمل و ولادت رسول خدا (ص) بود. کلینی گفته است که حمل در ایام تشریق (روزهای 11 - 13 ذی حجه) بوده و ولادت در 12 ربیع الاول. این یعنی سه ماه. شهید ثانی در شرح لمعه این مسأله را مورد اشکال قرار داده و با جوابی در این حد که شاید این از ویژگی‌های رسول خدا (ص) بوده به آن پاسخ داده اما افزوده که در منابع، تاکنون چنین ویژگی در باره حضرت، جایی ندیده است.[13] این اشکال و جواب مورد توجه قاضی بن کاشف الدین یزدی (م 1075 در اردبیل) از شاگردان شیخ بهائی (م 1030) صاحب آثار متنوع از جمله جام جهانمای عباسی در باره ویژگی های شراب، قرار گرفته و تلاش کرده است تا با طرح مسأله نسیء آن را پاسخ دهد. وی رساله کوچکی با عنوان رسالة فی مولد النبی (ص) ویژه همین موضوع در چهار صفحه نگاشته است.[14] 

اما در اصل بحث مولد النبی (ص)‌ و این که روز 12 بوده است یا 17 مفصلترین بحث از آن آقا رضی قزوینی (م 1096) است. نوشته های آقا رضی مورد توجه مرحوم مجلسی قرار گرفته و وی که با آنها موافق نبوده، بدون نام بردن از او، تنها با گفتن «بعض المحققین»‌ به نقد مطالب وی پرداخته است. قزوینی در یکی از مدخلهای لسان الخواص که ویژه بحث از تقویم است، بحثی را در باره مولد النبی، نوروز و تاریخ آن مطرح کرده است. این مدخل ارثماطیقی است که به معنای علم الاعداد است. وی در آنجا بحث‌هایی نیز در باره سال شمسی و قمری و کبیسه و جز آن دارد. 

آقارضی ضمن بحث از نظریه کلینی و مفید، دلیل غلبه نظریه شیخ مفید را پیروی شیخ طوسی از او می‌داند که سبب شد این تاریخ در میان شیعه رواج یافته و به خصوص در بلاد عجم انتشار یابد. وی بر این باور است که مبنای عمل مستمر در مکه و مدینه بر اساس همان 12 ربیع است. وی سپس می‌افزاید که من رساله‌ای به فارسی در این باره نوشته‌ام، موضوعی که پیش از من کسی چنین به آن نپرداخته است. من در آنجا دلایل کافی برای اثبات این که عقیده کلینی درست است، اقامه کرده‌ام. سپس خلاصه آن دلایل را آورده است.[15] نسخه‌ای از این رساله به شماره 16871 در کتابخانه مجلس با عنوان مولودیه موجود است. 

 این رساله در اختیار ثقه الاسلام تبریزی نیز بوده و از آن در ایضاح الانباء نقل کرده است. آغاز آن چنین است: «بر ضمیر منیر أذکیاء انصاف پیشه و راست طبعان درست اندیشه عرض مى‏کند که مولد ...» وی در بیستم جمادی الثانیه 1092 از تألیف آن فراغت یافته است.[16] نسخه‌ای از این رساله به شماره 16871 در کتابخانه مجلس با عنوان مولودیه موجود است. 

این بحث در اوائل قرن چهاردهم هجری، بار دیگر توسط مرحوم میرزا حسین نوری مطرح شده و او رساله میزان السماء را در این باره نوشت. مرحوم ثقه الاسلام نیز با توجه به نوشته‌های او دیگران، و بر اساس نقدها و مطالبی که در این باره داشته، البته در تأیید روز 17 ربیع، مصمم شده است تا در این باره رساله‌ای بنویسد که همین رساله حاضر است. 

همین زمان سید ابراهیم مدرس حسینی اصفهانی نیز رساله ای در مولد النبی (ص) نوشت که آقابزرگ نسخه‌ای از آن را در کتابخانه شیخ الشریعه اصفهانی دیده است. وی می‌افزاید که میرزا محمد مهدی پسر شیخ الشریعه در رساله‌ای که در این باره نوشته ـ بنگرید به ادامه بحث ـ از آن نقل کرده است.[17] 

در این زمینه میرزا محمد مهدی فرزند شیخ الشریعه اصفهانی نیز در حالی جوان بود رساله ای با عنوان إعلام الأعلام بمولد سید الأنام‏ در تعیین تاریخ تولد پیامبر (ص) نوشته است. این رساله تقریر عقیده پدر او یعنی شیخ الشریعه است که با گفته‌های میرزای نوری در میزان السماء موافق نبوده است. آقابزرگ که با وی محشور بوده است، با اشاره به این که نسخه ای از لسان الخواص قزوینی در اختیار شیخ الشریعه بوده،[18] می‌گوید که به همین دلیل، مرحوم شیخ الشریعه در انجام اعمال مستحبی روز ولادت، احتیاط کرده هم در 12 و هم در 17 آن اعمال را به جای می‌آورد.[19] در میان متأخرین، مرحوم تستری در رساله تواریخ النبی و الال تمایل به 12 ربیع داشت، اما به طور عموم، در میان شیعیان، ولادت همان روز 17 پذیرفته شده است. این در حالی است که از زمان طرح بحث وحدت شیعه و سنی در ایران پس از انقلاب، هفته ای که 12 و 17 در آن است، به عنوان هفته وحدت اعلام شده است. اکنون به بحث اصلی خود باز گردیم. 

تواریخ شرعیه در «الکافى» 

بدون تردید، کتاب الکافی با توجه به تاریخ نگارش آن، یکى از کهن‏ترین آثارى است که تواریخ شرعیه مربوط به معصومان(ع) را ثبت کرده است. این، افزون بر مطالبى است که با سند در تاریخ معصومان(ع) دارد و حجم قابل ملاحظه‏اى از صفحات را به خود اختصاص داده است. مقصود ما در این جا، اطّلاعاتى در حد چهار ـ پنج صفحه درباره تاریخ تولد و وفات معصومان(ع) به علاوه برخى از جزئیات است. حجم این اطلاعات، زیاد نیست؛ امّا آنچه جالب است این که در روال طبیعى اسنادى مانند آنچه در طبیعت کتاب الکافى آمده، نیست. به همین دلیل است که مورد انتقاد میرزا حسین نورى قرار گرفته است. وى مى‏نویسد: 

شیخ کلینى، اگرچه ثقة الاسلام و فخر شیعه است و کتابش در اعتبار، بى‏نظیر، اما بر ناقد بصیر، پوشیده نیست که ایشان، در مقام ذکر تاریخ موالید و وفات، معتنى به تحقیق و تمیز صحیح از سقیم نبودند. لهذا با آن اعتنا به ذکر سند در هر خبرى،در این جا قناعت کردند. به عبارت بعضى از مورّخان که در نزد ایشان حاضر بود، چه ثمرى در معارف حقّه و اخلاق حسنه و اعمال جوارحیه ـ که مرتّب بر معرفت آنها باشد ـ نبود و وضع کتاب براى آن سه فایده جلیله که بحمدالله متکفّل و مغنى و چون نامش شافى و کافى است و اخبار موجوده در آن معادل، بلکه زیاده از موجود در تمام صحاح ستّه اهل سنّت، و مؤید این مطلب، آن که در روز هم به ایشان موافقت کردند که دوشنبه بود.[20] 

میرزا حسین نورى، با ارائه نقل‏هاى فراوانى ـ که نخستین آنها از شیخ مفید است ـ، به نقد نظر کلینى پرداخته و قرن به قرن از این عالمان، از جمله کراجکى، شیخ طوسى، شیخ رضى الدین على حلّى (در العدد القویّة)، ابن طاووس و عدّه‏اى دیگر، نظر هفدهم را نقل کرده است.[21] 

وى پس از نقل اقوالى که به نظر وى، حاوى احادیثى در این باره است، مى‏نویسد: 

مدعى تشیع و متابعت ائمه شیعه(ع)، با ورود این اخبار معتبره و تصریح اساطین دین، چگونه جرئت بر مخالفت کند و ترجیح قول دیگر دهد؟![22] 

از سوى دیگر، با توجه به حدیثى بودن او و دقت وى در اسناد، انتظار آن مى‏رود که گرچه سند این قبیل عبارات را نیاورده است، اما آنها را بر اساس اسناد اختصاصى خود و همین طور با توجه به آنچه در میان شیعیان شهرت داشته، تنظیم کرده باشد. 

اطلاعات کلینى درباره تاریخ معصومان(ع) بیش از همه درباره پیامبر(ص) است که جزئیاتى را ارائه کرده است. متن آن چنین است: 

وُلِدَ النَّبِىُّ(ص) لاِثْنَتَىْ عَشْرَةَ لَیْلَةً مَضَتْ مِنْ شَهْرِ رَبِیعٍ الْأوَّلِ فِى عَامِ الْفِیلِ یَوْمَ الْجـُمُعَةِ مَعَ الزَّوَالِ وَرُوِىَ أیْضا عِنْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ قَبْلَ أنْ یُبْعَثَ بِأرْبَعِینَ سَنَةً وَحَمَلَتْ بِهِ أُمُّهُ فِى أیَّامِ التَّشْرِیقِ عِنْدَ الْجـَمْرَةِ الْوُسْطَى وَکَانَتْ فِى مَنْزِلِ عَبْدِالله بْنِ عَبْدِ الْمـُطَّلِبِ وَوَلَدَتْهُ فِى شِعْبِ أبِى طَالِبٍ فِى دَارِ مُحَمَّدِ بْنِ یُوسُفَ فِى الزَّاوِیَةِ الْقُصْوَى عَنْ یَسَارِکَ وَأنْتَ دَاخِلُ الدَّارِ وَقَدْ أَخْرَجَتِ الْخـَیْزُرَانُ ذَلِکَ الْبَیْتَ فَصَیَّرتَهُ مَسْجِدا یُصَلِّى النَّاسُ فِیهِ وَبَقِىَ بِمَکَّةَ بَعْدَ مَبْعَثِهِ ثَلاَثَ عَشْرَةَ سَنَةً ثُمَّ هَاجَرَ إِلَى الْمـَدِینَةِ وَمَکَثَ بِهَا عَشْرَ سِنِینَ ثُمَّ قُبِضَ(ع) لاِثْنَتَىْ عَشْرَةَ لَیْلَةً مَضَتْ مِنْ رَبِیعٍ الْأَوَّلِ یَوْمَ الاْءِثْنَیْنِ وَهُوَ ابْنُ ثَلاَثٍ وَسِتِّینَ سَنَةً وَتُوُفِّىَ أبُوهُ عَبْدُ الله بْنُ عَبْدِ الْمـُطَّلِبِ بِالْمـَدِینَةِ عِنْدَ أخْوَالِهِ وَهُوَ ابْنُ شَهْرَیْنِ وَمَاتَتْ اُمُّهُ آمِنَةُ بِنْتُ وَهْبِ بْنِ عَبْدِ مَنَافِ بْنِ زُهْرَةَ بْنِ کِلَابِ بْنِ مُرَّةَ بْنِ کَعْبِ بْنِ لُؤَىِّ بْنِ غَالِبٍ وَهُوَ(ع) ابْنُ أرْبَعِ سِنِینَ وَمَاتَ عَبْدُ الْمـُطَّلِبِ وَلِنَّبِیِّ(ص) نَحْوُ ثُمَانِ سِنِینَ وَتَزَوَّجَ خَدِیجَةَ وَهُوَ ابْنُ بِضْعٍ وَعِشْرِینَ سَنَةً فَوُلِدَ لَهُ مِنْهَا قَبْلَ مَبْعَثِهِ(ع) الْقَاسِمُ وَرُقَیَّةُ وَزَیْنَبُ واُمُّ کُلْثُومٍ ووُلِدَ لَهُ بَعْدَ الْمـَبْعَثِ الطَّیِّبُ وَالطَّاهِرُ وَفَاطِمَةُ (س) وَرُوِىَ أیْضا أنَّهُ لَمْ یُولَدْ بَعْدَ الْمـَبْعَثِ إلَّا فَاطِمَةُ (س) وَأنَّ الطَّیِّبَ وَالطَّاهِرَ وُلِدَا قَبْلَ مَبْعَثِهِ وَمَاتَتْ خَدِیجَةُ (س) حِینَ خَرَجَ رَسُولُ الله(ص) مِنَ الشِّعْبِ وَکَانَ ذَلِکَ قَبْلَ الْهِجْرَةِ بِسَنَةٍ وَمَاتَ أبُو طَالِبٍ بَعْدَ مَوْتِ خَدِیجَةَ بِسَنَةٍ فَلَمَّا فَقَدَهُمَا رَسُولُ الله(ص) شَنَأ الْمـُقَامَ بِمَکَّةَ وَدَخَلَهُ حُزْنٌ شَدِیدٌ وَشَکَا ذَلِکَ إِلَى جَبْرَئِیلَ(ع) فَأوْحَى الله تَعَالَى إلَیْهِ اخْرُجْ مِنَ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أهْلُهَا فَلَیْسَ لَکَ بِمَکَّةَ نَاصِرٌ بَعْدَ أبِى طَالِبٍ وَأمَرَهُ بِالْهِجْرَةِ.[23] 

این عقیده کلینى، با آنچه که شیعیان در طول تاریخ به روز ولادت پیامبر خدا(ص) پذیرفته‏اند، متفاوت است. یک پرسش مهم این است که شیخ کلینی این متن را از کجا گرفته است؟‌ آیا اصل آن حدیث معصوم بوده یا آن که از روی یک متن تاریخی برداشته است. آنچه عجالتا می‌توان گفت شباهت اندکی است که میان آن و عبارتی برگرفته از زبیر بن بکار در باره مولد النبی (ص) است که در البدایة و النهایه ابن کثیر و امتاع الاسماع مقریزی آمده است. ماجرا حمل آمنه به پیامبر در ایام تشریق به خصوص در آن متن قید شده و محل تولد نیز آمده است.[24] نقل ابن کثیر از زبیر بن بکار شبیه‌تر از عبارت مقریزی به نقل کافی است. ابن کثیر می نویسد: 

قال الزبیر بن بکار: حملت به أمه فی أیام التشریق فی شعب أبى طالب عند الجمرة الوسطى. و ولد بمکة بالدار المعروفة بمحمد بن یوسف أخى الحجاج بن یوسف لثنتى عشرة لیلة خلت من شهر رمضان.[25] 

با این عبارت، تقریبا می‌توان اطمینان یافت که شباهتی در حد آن که اظهار کنیم منبع کلینی عبارت زبیر بن بکار یا منبع مشترکی برای هر دو بوده، وجود دارد. 

از آنچه شیخ مفید در مسار الشیعة اظهار کرده تا زمان ابن طاووس، بر اساس آنچه در اقبال آورده،[26] سیره پذیرفته شده میان شیعه، تعظیم و بزرگداشت روز هفدهم ربیع الأوّل بوده است. با این حال، بررسى این مسئله، بر اساس روایات و نقل‏ها، خالى از فایده نخواهد بود. 

 
دیدگاه‏هاى موجود درباره تاریخ ولادت پیامبر خدا(ص) 

درباره تاریخ ولادت پیامبر(ص)، دو دیدگاه اصلى و چند دیدگاه فرعى وجود دارد که بر هر یک، مرور کرده و شواهد موجود در منابع و معتقدان به هر نظر را مرور مى‏کنیم: 

 
الف. دوازدهم ربیع الاول 
این نظریه مشهور میان اهل سنّت است که شاید کهن‏ترین نص آن، مربوط به ابن اسحاق است که آراى او در بسیارى از اخبار سیره، رسمیت یافته‏اند. عبارت ابن اسحاق، این است: 

قال ابن إسحاق: وُلد رسول الله(ص) یوم الاثنین، لاثنتى عشرة لیلة خلت من شهر ربیع الأوّل، عام الفیل.[27] 

در میان شیعیان، ثقة الاسلام کلینى (م 329 ق) به این نقل باور دارد و اخبار دیگرى هم دال بر آن در میان برخى از کتاب‏هاى شیعى وجود دارد. در اثبات الوصیة هم ـ که منتسب به مسعودى است ـ ، روز ولادت پیامبر(ص) را ابتدا دوم ربیع الأوّل و پس از آن روز جمعه، دوازدهم ربیع الأوّل دانسته و آن را اصحّ مى‏داند.[28] در زیج مفرد، اثر ابو جعفر محمّد بن ایّوب طبرى شیعى (زنده در ربع اخیر سده پنجم)، ولادت پیامبر خدا(ص) در روز دوازده ربیع الأوّل، درج شده است.[29] 

بنا بر این، سخن علامه مجلسى، دایر بر این که عقیده به روز دوازدهم، در میان شیعیان، صرفاً از کلینى است،[30] قابل قبول نیست؛ زیرا روایاتى در برخى از منابع شیعه، در تأیید این نظر آمده است. 

ابان بن عثمان احمر (م حدود 170 ق) روایتى در باره داستان ولادت پیامبر خدا(ص) نقل کرده و ضمن آن، روز دوازدهم ربیع الأوّل را روز ولادت ایشان دانسته است:[31] 

عن علىّ بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبى عمیر عن أبان بن عثمان رفعه بإسناده، قال: لمّا بلغ عبد الله بن عبدالمطلّب (إلى أن قال) فولد رسول الله(ص) عام الفیل لاثنتى عشرة لیلة مضت من ربیع الأوّل یوم الاثنین....[32] 

در بحار الأنوار، به نقل از موالید الأئمّة (که در جایى، آن را از جهضمى دانسته)، پس از آن که تولّد را در هفدهم ربیع الأوّل نقل کرده، قول دوم را دوازده ربیع الأوّل یاد کرده است. این، نشان مى‏دهد که در روایات شیعى قرن دوم یا سوم، روایت دوازدهم ربیع الأوّل هم بوده است.[33] 

ابن طاووس هم مى‏نویسد: 

قد روینا فى کتاب التعریف للمولد الشریف عدّة مقالات أنّ الیوم الثانى عشر من ربیع الأوّل کانت ولادة رسول الله(ص)فصومه احتیاطا للعبادة بما یبلغ الجهد إلیه.[34] 

نکته دیگر، آن است که ابن طاووس معتقد است که ما در کتب برخى از اصحاب خود از عجم، یافتیم که مستحب است در روز دوازدهم، دو رکعت نماز با حمد و سه بار سوره کافرون و رکعت دوم، حمد با سه بار قل هو الله، خوانده شود.[35] این هم مى‏تواند شاهدى بر آن باشد که شیعیان عجم، ولادت را دوازدهم ربیع الأوّل مى‏دانسته‏اند. 

 
ب. هفدهم ربیع الاول 
این نظریه، در میان شیعیان شهرت یافته و قدیمى‏ترین مورخ رسمى تواریخ شرعى ـ که کتابش برجاى مانده ـ، یعنى شیخ مفید، در رساله مسار الشیعة و برخى از آثار دیگر خود، هفدهم ربیع الأول را روز ولادت دانسته است. علاّمه تسترى مى‏نویسد: 

ما پیش از شیخ مفید، به هیچ عبارتى دست نیافتیم که روز هفدهم را روز ولادت بداند.[36] 

ضمن اشاره به این که در تاریخ أهل البیت ـ که کهن‏ترین متن درباره تواریخ شرعى اهل بیت(ع) است ـ ، یادى از روز تولد پیامبر خدا(ص) نشده است.[37] 

با این توجه باید گفت که عبارت شیخ مفید، هسته اصلى باور شیعیان به تعیین روز هفدهم براى ولادت پیامبر خدا(ص)است: 

وفى السابع عشر منه مولد سیدنا رسول الله(ص) عند طلوع الفجر من یوم الجمعة فى عام الفیل وهو یوم شریف عظیم البرکة ولم یزل الصالحون من آل محمّد(ع) على قدیم الأوقات یعظمونه ویعرفون حقّه ویرعون حرمته ویتطوعون بصیامه. وروى عن أئمة الهدى(ع) أنّهم قالوا من صام الیوم السابع عشر من شهر ربیع الأوّل و هو مولد سیدنا رسول الله(ص) کتب الله سبحانه له صیام سنة، ویستحب فیه الصدقة والإلمام بزیارة المشاهد والتطوع.[38] 

ابن طاووس، از حدائق الریاض و زهرة المرتاض و نور المسترشد شیخ مفید، این نقل را آورده است: 

السابع عشر منه مولد سیدنا رسول الله(ص) عند طلوع الفجر من یوم الجمعة عام الفیل وهو یوم شریف عظیم البرکة ولم تزل الشیعة على قدیم الأوقات تعظمه و تعرف حقّه و ترعى حرمته وتتطوّع بصیامه وقد روى عن أئمّة الهدى من آل محمّد(ع) أنّهم قالوا من صام یوم السابع عشر من ربیع الأوّل و هو یوم مولد سیدنا رسول الله(ص) کتب الله له صیام سنة ویستحب فیه الصدقة والإلمام بمشاهد الأئمّة(ع) والتطوّع بالخیرات وإدخال السرور على أهل الإیمان.[39] 

کراجکى هم در کنز الفوائد نوشته است: 

وُلِدَ النَّبِىُّ(ص) یَوْمَ الْجـُمُعَةِ عِنْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فِى الْیَوْمِ السَّابِعَ عَشَرَ مِنْ شَهْرِ رَبِیعٍ الأوَّلِ رُوِىَ أنَّ مَنْ صَامَهُ کُتِبَ لَهُ صِیَامُ سَنَة.[40] 

شیخ طوسى (م 460 ق) نیز در مصباح المتهجّد، همین راه را رفته و بر اساس عبارت شیخ مفید، نوشته است: 

وفى الیوم السابع عشر منه کان مولد سیدنا رسول الله(ص) عند طلوع الفجر من یوم الجمعة فى عام الفیل وهو یوم شریف عظیم البرکة و فى صومه فضل کثیر وثواب جزیل وهو أحد الأیّام الأربعة، فروى عنهم(ع) أنّهم قالوا من صام یوم السابع عشر من شهر ربیع الأوّل کتب الله له صیام سنة ویستحب فیه الصدقة وزیارة المشاهد.[41] 

شیخ طوسی در تهذیب نیز تولد را در روز هفدهم ربیع الاول دانسته است. همین طور در النهایه و مبسوط.[42] 

على بن محمد تمیمى (زنده در 533 ق) ذیل ماه ربیع الأول نوشته است: 

روز هفدهم این ماه، مولد پیغمبر(ص) بوده است. روز آدینه نزدیک برآمدن صبح، در آن لحظه که فیل آوردند تا کعبه را خراب کنند. روز بزرگوارى است و در روزه داشتن این روز، ثواب جزیل است و فضل بسیار. و این روز، یکى است از آن چهار روز که در سال روزه بباید داشت. روایت کرده‏اند از ائمّه(ع) که گفته: هر که روز هفدهم ماه ربیع الأوّل روزه دارد، خداى تعالى بنویسد وى را ثواب یکساله روزه و سنّت بود صدقه دادن در این روز و زیارت مشاهد ائمّه(ع) کردن.[43] 

نویسنده نزهة الزاهد هم در سال 598 ق، نوشته است: 

هفدهم این ماه بود مولد پیغمبر(ص). روایت کرده‏اند از ائمّه(ع) که هر که این روز روزه دارد، خداى تعالى، وى را روزه یکساله بنویسد و مستحب بود در آن، صدقه دادن و زیارت مشهدها کردن.[44] 

در یک روایت داستانى هم که در بحار الأنوار آمده است، به نقل از واقدى، ولادت پیامبر(ص)، شب جمعه، قبل از طلوع فجر روز هفدهم ربیع الأوّل ذکر شده است.[45] 

پس از وى، طبرسى نیز در اعلام الورى، همین نظریه را پذیرفته و آن را عقیده شیعه دانسته و برابر آن را نظریه اهل سنت مى‏داند که روز تولد را دوشنبه دوم ربیع الأول یا دهم آن مى‏دانند.[46] 

شهرت روز هفدهم، به حدى است که بعدها مجلسى نوشت: 

اتفاق امامیه روى همین تاریخ است، گرچه بیشتر مخالفان، روز دوازدهم را معین کرده‏اند. تنها کلینى، روز دوازدهم را گفته است که مى‏تواند اختیار آزادانه او یا از روى تقیّه باشد.[47] 

به هر روى، روز هفدهم، به عنوان روز ولادت، تقریبا میان شیعه شهرت داشته و اجماعى تلقّى شده است.[48] 

مرحوم مجلسى از کتاب موالید الأئمّة(ع) نقل کرده است که ولادت پیامبر(ص) در هفدهم ربیع الأوّل عام الفیل، روز جمعه در وقت زوال بوده و گفته‏اند که وقت طلوع فجر، چهل سال پیش از بعثت، و مادرش در ایام تشریق در نزدیکى جمره وسطى در منزل عبد الله بن عبد المطلب، حامله شد و در شعب ابى طالب، خانه محمّد بن یوسف در زاویه انتهایى.[49] البته در همین کتاب موالید الائمّة آمده است: 

گفته‏اند که تولد، روز دوشنبه آخر روز دوازدهم ربیع الأوّل سال 908 اسکندرى در شعب ابى طالب، در وقت پادشاهى انوشیروان بوده است.[50] 

راوندى هم در قصص الأنبیاء، روز هفدهم را روز ولادت پیامبر(ص) دانسته است.[51] 

ابن طاووس هم درباره رسمیت عقیده به هفدهم در اقبال مى‏نویسد: 

إن الذین أدرکناهم من العلماء کان عملهم (/ علمهم) على أن ولادته المقدّسة(ص) وعلى الحافظین لأمره أشرقت أنوارها یوم الجمعة السابع عشر من شهر ربیع الأوّل فى عام الفیل عند طلوع فجره.[52] 

در العُدَد القویّة نیز اقوال مختلف از جمله سخن کلینى، به عنوان نقل از «کتاب الحجّة» آمده است؛ اما بیشتر نقل‏ها همان روز هفدهم است.[53] 

در میان اهل سنت نیز چنین نیست که اصلاً روایت هفدهم ربیع الأول وجود نداشته باشد. این نقل، در الاوائل عسکرى آمده است: 

قال أبو الحسن النسابة: رواه لنا أبو أحمد عنه ولد(ع) یوم الإثنین السابع عشر من ذى ماه، وهو الیوم العاشر من نیسان، وقد مضت من ملک أنوشروان أربع ثلاثون سنة وثمانیة أشهر.[54] 

همان گونه که اشاره شد، رسمیت این روز از مسار الشیعة شیخ مفید و همین طور، عبارتى است که سید از کتاب حدائق او نقل کرده است. از این عبارت، دو استدلال براى تعیین روز هفدهم به دست مى‏آید: 

یک. سیره صالحان از «قدیم الزمان» که این روز را گرامى داشته، به عنوان «یوم شریف» و «عظیم البرکة» تلقى مى‏کردند. 

دو. روایتى از ائمه هدى(ع) که روزه روز هفدهم ربیع الأول را توصیه کرده‏اند. مضمون روایت که در مسار الشیعة آمده چنین است: 

من صام الیوم السابع عشر من شهر ربیع الأوّل ـ و هو مولد سیدنا رسول الله(ص) ـ کتب الله سبحانه له صیام سنة. 

همین دو استدلال (یعنى احادیث نقل شده ـ که نوعا تکرار مطالب منابع قبلى است ـ و سیره صالحان)، استدلال‏هایى هستند که میرزا حسین نورى هم در میزان السماء نقل مى‏کند. وى پس از نقل احادیث و روایات نقل شده در مسار الشیعة، مصباح، اقبال، العدد القویّة، قصص الانبیاء و... مى‏نویسد: 

قطع نظر از اخبار و آثار ائمّه اطهار(ع) و اتّفاق علماى اخیار و سستى مستند اغیار از سیره عملیه قطعیه طایفه امامیه ـ نَصَرَهُمُ الله تعالى ـ این مدّعا را مى‏توان به منصّه ثبوت رساند؛ چه، هر سال جمّ غفیر و جمع کثیرى از دور و نزدیک و تُرک و تاجیک، از طوایف مختلفه و اهالى بلاد متباعده، محض درک زیارت امیر المؤمنین(ع) در روز هفدهم و امتثال فرمان حضرت صادق(ع) که در آن روز، به جهت شرافت ولادت، آن جناب را زیارت کنند، در آن بقعه مطهّره، حاضر مى‏شوند.[55] 

متن این روایت، در تهذیب الأحکام آمده است که ضمن آن، امام هادى(ع) از روزهایى که روزه آنها مستحب است، روز هفدهم ربیع الأول را یاد کرده‏اند.[56] ظاهرا همین روایت است که شیخ در مصباح المتهجّد آورده[57] و از آن جا در آثار بعدى، مانند جامع الأخبار، با این عبارت: «روى عنهم(ع) أنّهم قالوا من صام الیوم السابع عشر من شهر ربیع الأول کتب الله له صیام ...» آمده است.[58] 

در این روایت، امام، خطاب به ابو اسحاق بن عبد الله علوى عریضى، با اشاره به سؤال او درباره ایامى که روزه آنها مستحب است، مى‏فرماید: 

ویَوْمُ مَوْلِدِهِ(ص) وَهُوَ السَّابِعَ عَشَرَ مِنْ شَهْرِ رَبِیعٍ الأوَّل. 

تسترى با اشاره به این سخن شیخ حر عاملى که گفته است: «هفت حدیث در باره روزه روز هفدهم که مولد است، وارد شده»[59] و این که صاحب مستدرک، دو خبر بر آن افزوده[60] مى‏گوید: 

ما پیش از شیخ مفید، هیچ نصى از قدما در باره روز هفدهم نداریم؛ اما روایات نُه‏گانه نیز در واقع دو روایت است که دومى آنها، دلالتى بر این که تولد، روز هفدهم باشد، ندارد.[61] 

اگر چنین باشد، در آن صورت، روایت موجود در مسار الشیعة، صراحتى در اخبار به این که روز هفدهم، روز ولادت است ندارد؛ بلکه اهمیت این روز مى‏تواند به مسئله دیگرى باشد که از آن جمله، احتمال تحقّق معراج در این روز است. علاّمه تُسترى،[62] بلافاصله با اشاره به آنچه که ابن طاووس به نقل از کتاب شفاء الصدور از ابو بکر نقّاش آورده است ـ که معراج در شب هفدهم ربیع الأوّل رخ داده و بر آن اساس، لزوم تعظیم آن روز را توصیه کرده ـ، این احتمال را مطرح کرده است که اهمیت روزه آن روز به این جهت باشد.[63] 

البته روایت موجود در تهذیب، صراحت در این امر دارد و تعبیر به تعیین روز هفدهم، گویا از متن روایت است. 

درباره سیره صالحان باید گفت که نظر کلینى و صدوق، اگر به عنوان دو رجل علم و حدیث در شیعه شناخته مى‏شوند، برخلاف این سیره است. به علاوه نمى‏دانیم این سیره، قبل از قرن چهارم هم بوده است یا نه! 

 
ج. دهم ربیع الأول 
امّا نظر دیگرى که به امام باقر(ع) منسوب شده، روز دوشنبه دهم ربیع الأول است. گرچه مرحوم مجلسى گفته است که برخى از مخالفان، ندرتا به این نظر باور دارند. 

واقدى، از ابو بکر بن عبد الله بن ابى سبره، از اسحاق بن عبد الله بن ابى فروه و او از امام باقر(ع) روایت کرده است که فرمود: 

ولد رسول الله(ص) یوم الاثنین لعشر لیال خلون من شهر ربیع الأوّل. وکان قدوم أصحاب الفیل قبل ذلک للنصف من المحرم. فبین الفیل وبین مولد رسول الله(ص) خمس وخمسون لیلة.[64] 

مرزوقى اصفهانى (م 421 ق) با اشاره به سبک تاریخ‏گزارى عرب در انتخاب یک حادثه مهم براى سال (مانند عام الفیل)، معتقد است که پیامبر(ص) در همین سال ـ که سال 38 ملک انوشیروان بود ـ به دنیا آمد. سپس از ابو العیناء به سند او از امام باقر(ع) روایت مى‏کند که: 

ولد رسول الله(ص) لیلة الاثنین لعشر لیال خلون من شهر ربیع الأوّل، وکان الفیل فى النصف من المحرم بینه وبین مولد رسول الله(ص) خمس وخمسون لیلة. وبذلک الإسناد أنّ رسول الله(ص) ماتت أمّه وله ستّ سنین.[65] 

ابن عساکر نیز آورده است: 

أخبرنا أبو محمّد بن الأکفانى، أنبأنا أبو بکر الخطیب، أنبأنا أبو الحسن الحمّامى، أنبأنا أبو الحسن على بن أحمد بن أبى قیس الدقاق قالا: نبأنا ابن أبى الدنیا أخبرنى محمّد بن صالح القرشى، أنبأنا محمّد بن عمر، حدّثنا ابن أبى سبرة، عن أبى جعفر محمّد بن على قال: ولد رسول الله(ص) یوم الاثنین لعشر خلون من ربیع الأوّل وکان قد قدم الفیل للنصف من المحرم، فبین الفیل وبین مولد النبى(ص) خمس وخمسون لیلة.[66] 

 
د. دوم و هشتم ربیع الأول 
از میان مورّخان کهن، محمّد بن حبیب، این دو تاریخ را مطرح کرده است: 

ولد رسول الله(ص) یوم الاثنین للیلتین خلتا من شهر ربیع الأوّل، ویقال لثمان لیال خلون من شهر ربیع الأوّل.[67] 

مسعودى نیز در مروج الذهب، هشتم ربیع الأوّل را تاریخ ولادت دانسته است: 

الذى صحّ من مولده ـ علیه الصلاة والسلام ـ أنّه کان بعد قدوم أصحاب الفیل مکّة بخمسین یوما، وکان قدومهم مکّة یوم الاثنین لثلاث عشرة لیلة بقیت من المحرّم، سنة ثمانمائة واثنتین وثمانین من عهد ذى القرنین، وکان قدوم أبرهة مکّة لسبع عشرة خلت من المحرّم ولست عشرة ومائتین من تاریخ العرب، الذى أوّله حجّة الغدر ولسنة أربعین من ملک کسرى أنوشروان. وکان مولده ـ علیه الصلاة والسلام ـ لثمان خلون من ربیع الأوّل من هذه السنة بمکّة، فى دار ابن یوسف.[68] 

بخشى از این اختلاف نظرها را حمزه اصفهانى، مورخ، منجم و جغرافیدان معروف نیز آورده است. وى با اشاره به آنچه طبرى در این باره آورده، مى‏نویسد: 

برخى دوم ربیع، برخى هشتم و برخى سیزدهم این ماه را روز ولادت مى‏دانند؛ اما در دو چیز اختلاف ندارند: یکى این که مولد در نیمه نخست ماه بوده و دیگرى این که روز دوشنبه بوده است.[69] 

این که طبرى، روز سیزدهم را جزو اقوال آورده باشد، در تاریخ طبری (نه متن اصلى و نه ذیل المذیل موجود) نیست. آنچه در طبرى آمده، همان روایت مشهور ابن اسحاق یعنى روز دوازدهم است.[70] 

 
ه‍ . دهم رمضان 
چهار مستند براى این تاریخ وجود دارد: 

نخست، روایت امام جعفر صادق(ع) از طریق یعقوبى که طبق معمول، سند آن را نقل نکرده و احتمال مى‏رود که با استفاده از کتاب مغازى ابان، آن را نقل کرده باشد؛ زیرا در مصادر خود در مقدمه، یک طریق خود را این طور معرفى کرده: «و أبان بن عثمان عن جعفر بن محمّد». عبارت یعقوبى این است: 

وقال من رواه عن جعفر بن محمّد یوم الجمعة حین طلع الفجر لاثنتى عشرة لیلة خلت من شهر رمضان.[71] 

دوم، روایت زبیر بن بکار، نسب‏شناس و مورخ معروف قرن سوم، که معتقد است ولادت، روز دوازدهم رمضان بوده است. عبارت مقریزى این است: 

وقیل ولد یوم الاثنین لاثنتى عشرة مضت من رمضان حین طلع الفجر، وقد شذّ بذلک الزبیر بن بکار. 

مقریزى مى‏افزاید که این تاریخ، با آنچه که نقل کرده است که: «إن اُمّه(ص)حملت به أیّام التشریق، فیکون حملها مدّة تسعة أشهر»، موافقت دارد.[72] 

حمل در ایام تشریق نکته‌ای است که کلینی هم دارد و به احتمال آن را از همین زبیر بن بکار یا مأخذی که زبیر بن بکار از آن بهره برده، گرفته است، جز آن که وی روی دوازدهم ربیع الاول یعنی قول اولی که زبیر بن بکار داشته ایستاده، نه قول دوم - دهم رمضان - که به قیل نسبت داده و با حمل در ایام تشریق هم به لحاظ عدد ماه های حمل درست در می‌آید. 

ابن کثیر، پس از نقل قول دوازدهم ربیع الأول (و نقل هفدهم از منابع شیعه و رد آن)، قول دوم را همین دهم رمضان مى‏داند: 

والقول الثانى انّه ولد فى رمضان نقله ابن عبد البرّ عن الزبیر بن بکار ـ و هو قول غریب جدّا ـ وکان مستنده انّه ـ علیه الصلاة والسلام ـ أوحى إلیه فى رمضان بلا خلاف وذلک على رأس أربعین سنة من عمره فیکون مولده فى رمضان وهذا فیه نظر والله اعلم.[73] 

و باز در ادامه، عین عبارت و استدلال‏هاى زبیر بن بکار آمده است: 

قال الزبیر بن بکار: حملت به اُمّه فى أیّام التشریق فى شعب أبى طالب عند الجمرة الوسطى. وولد بمکّة بالدار المعروفة بمحمّد بن یوسف أخى الحجّاج بن یوسف لثنتى عشرة لیلة خلت من شهر رمضان.[74] 

سوم، روایت دیگر که هر چند حمل را در محرم دانسته، اما ولادت را در رمضان مى‏داند: 

ورواه الحافظ ابن عساکر من طریق محمّد بن عثمان بن عقبة بن مکرم عن المسیّب بن شریک عن شعیب بن شعیب عن أبیه عن جدّه قال: حمل برسول الله(ص) فى یوم عاشوراء فى المحرّم وولد یوم الاثنین لثنتى عشرة لیلة خلت من شهر رمضان سنة ثلاث وعشرین من غزوة أصحاب الفیل.[75] 

چهارم ـ که به جاى دهم، به دوازدهم رمضان اشاره دارد ـ، خبر سلامى در کتاب التاریخ که گفته است: 

انه ولد لیلة یوم الاثنین، الثانى عشر من رمضان عام الفیل، مع طلوع الفجر.[76] 

 
روز ولادت: جمعه یا دوشنبه 
تفاوت دیگر، این است که در میان شیعه، روز جمعه شهرت دارد و در میان اهل سنت، روز دوشنبه. در عبارت کلینى، دوازدهم، روز ولادت است؛ اما مصادف با روز جمعه است، نه دوشنبه. 

براى شیعه، این مهم بوده است که ولادت پیامبر(ص)، روز جمعه بوده، نه دوشنبه که اهل سنت، غالبا آن را گفته‏اند.[77] 

یک روایت شیعى، روى این نکته تأکید کرده است. على بن جعفر مى‏گوید: 

جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَخِى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(ع) فَقالَ إِنِّى اُرِیدُ الْخُرُوجَ فَادْعُ لِى قَالَ وَمَتَى تَخْرُجُ قَالَ یَوْمَ الاْءِثْنَیْنِ فَقَالَ لَهُ وَلِمَ تَخْرُجُ یَوْمَ الاْءِثْنَیْنِ قَالَ أَطْلُبُ فِیهِ الْبَرَکَةَ لِأَنَّ رَسُولَ الله(ص) وُلِدَ یَوْمَ الاْءِثْنَیْنِ قَالَ کَذَبُوا وُلِدَ رَسُولُ الله(ص) یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَمَا مِنْ یَوْمٍ أَعْظَمَ شُؤْما مِنْ یَوْمِ الاْءِثْنَیْنِ یَوْمَ مَاتَ فِیهِ رَسُولُ الله(ص) وَانْقَطَعَ فِیهِ وَحْىُ السَّمَاءِ وَظُلِمْنَا فِیهِ حَقَّنَا.[78] 

به هر حال، کراهت سفر در روز دوشنبه، منشأش همین است که روز دوشنبه، روز وفات است، نه روز تولّد.[79] 

 
وقت حمل 
در این باره، سه نظر وجود دارد: 

اوّل، ایام تشریق، که کلینى ـ به احتمال به نقل از زبیر بن بکار ـ آن را نقل کرده است. دیاربکری در تاریخ الخمیس از سیره یعمری و حلبی هم در سیره خود این مطلب را آورده‌اند.[80] زبیر بن بکار که تولد را در 12 رمضان می داند با تاریخ این حمل مشکلی ندارد اما این سخن کلینى، پس از اعلام روز 12 ربیع الاول به عنوان روز ولادت رسول الله، با این اعتراض مواجه شده است که در این صورت، چه طور تولّد مى‏تواند در ربیع الأوّل باشد؟ پاسخ ارائه شده با تفصیلاتى که مرحوم مجلسى داده، به باور اعراب جاهلى، به نسى‏ء و جابه‏جا کردن ماه‏هاى حرام بر مى‏گردد که با پیچیدگى‏هاى محاسباتى روبه‏رو شده است.[81] جوابهای مفصل دیگری هم بر اساس محاسبات نجومی مرحوم ثقة الاسلام شهید در رساله ایضاح الانباء آورده و همه آنها را ناکافی می‌شمارد. 

دوم، هجدهم جمادى الثانى، که شیخ صدوق در کتاب النبوة آورده است.[82] اگر این تاریخ درست باشد، تولّد باید دوازدهم ربیع الأوّل باشد که دوره حمل بیش از نُه ماه نباشد.[83] 

سوم، روز عاشورا، بر اساس روایتى که ابن عساکر آورده است: 

حمل برسول الله(ص) فى یوم عاشوراء فى المحرّم.[84] 

 
وقت ولادت 
کلینى دو نقل دارد: نخست، وقت زوال، و دیگرى، وقت طلوع شمس. در منابع دیگر، وقت طلوع شمس یا طلوع فجر آمده است. در روایتى تأکید شده است که «ولد لیلاً».[85] 

بیرونى، در آثار الباقیة، تولّد در شب را مسلّم دانسته و با آن، خبرى را که تولّد را در روز دانسته، نقد کرده است. علاّمه مجلسى معتقد است که مشهور میان شیعه و اهل سنّت، طلوع فجر است؛ امّا برخى، وقت زوال هم گفته‏اند.[86] 

 
سال ولادت 
رایج‏ترین تطبیق براى سال ولادت، «عام الفیل» است. در این زمینه نیز اختلافات فراوانى وجود دارد. بخصوص در منابع اهل سنّت که سال ولادت و تناسب آن با عام الفیل، مختلف ذکر شده است؛ امّا چنان که گفته شده، در میان شیعیان، تقریبا همگى اتّفاق بر این دارند که تولّد، در عام الفیل بوده است.[87] از قدمای مورخان اهل سنت، خلیفة بن خیاط نیز بر این باور است که در مورد تولد حضرت در عام الفیل اتفاق نظر وجود دارد.[88] 

------------------------------------------------------------------------------- 

[1]. این اثر، به عنوان یک اثر رسمى از یک عالم بزرگ شیعه، باید کهن‏ترین کتاب در این زمینه باشد. از قضا نسخه‏اى از آن که در سال 391 ق، کتابت شده دو سال بعد از تألیف و 22 سال پیش از درگذشت شیخ مفید موجود و به صورت عکسى (به کوشش سیّد محمّد حسینى جلالى) چاپ شده است. 

[2]. شمارى از این رسائل را مرحوم آیة الله‏ مرعشى نجفى، تحت عنوان مجموعه نفیسه قم: بصیرتى، 1396 ق چاپ کرد که عبارت است از: تاریخ الأئمّة (ابوالثلج بغدادىمسار الشیعة (شیخ مفید)، تاج الموالید (طبرسىألقاب الرسول وعترته (از بعضى از قدماء)، توضیح المقاصد از شیخ بهایى (بعدها درباره این آثار، مطالب بیشترى منتشر و برخى هم به صورت انتقادى چاپ شدند). 

[3]. این اثر، به چندین نفر، از جمله: نصر بن على جهضمى، امام رضا(ع)، احمد بن محمّد فاریابى، ابن ابى الثلج بغدادى و ابن خشاب، منسوب شده است و آقاى جلالى در مقدّمه، از این انتساب‏ها سخن گفته، و اصل آن را از جهضمى همراه افزوده‏هایى از دیگران مى‏داند. 

[4]. البته در این فهرست ـ که شامل 93 عنوان کتاب است ـ، آثار جدید نیز در کنار آثار کهن آمده است، گرچه حق آن بود که آثار کهن ـ که بر اساس همان رویه قدیمى و با هدف تبیین تاریخ تولّد و وفات و برخى از جزئیات دیگر از جمله یاد از اولاد امامان(ع) بود ـ، مستقل فهرست مى‏شدند. 

[5]. کتاب‏خانه ابن طاووس، ص103. 

[6]. نمونه آن الفضل المنیف فی المولد الشریف، از صلاح الدین صفدى است که نسخه‏اى از آن در اختیار میرزا حسین نورى بوده و در میزان السماء در تعیین ولادت خاتم انبیا چاپ شده در: میراث حدیث شیعه، دفتر ششم، ص387 ـ 443 از آن نقل کرده است. 

[7]. آثار الباقیة به کوشش: پرویز اذکایى، تهران، 1380 ش ص423 ـ 424. 

[8]. کشف الغمّة، ج1، ص14. 

[9]. آثار الباقیة، ص423. 

[10]. همان، ص424. 

[11]. وقایع السنین والأعوام، ص562 سید عبدالحسین خاتون آبادى، تهران: اسلامیه، 1352 ش. 

[12] لسان الخواص، نسخه خطی شماره 3733 برگ 214 

[13] الروضةالبهیه، 3/313 

[14] نسخه ای از آن به شماره 2/7498 در کتابخانه مرعشی موجود است. دوستم آقای فاضلی این رساله را در مقدمه ای که برای حاشیه قاضی بر صحیفه سجادیه نوشته (و زیر چاپ است) تصحیح کرده است. از ایشان به خاطر لطفی که به بنده کرده و متن آن را در اختیار قرار دادند سپاسگزارم. 

[15] لسان الخواص، نسخه خطی شمارة‌3733 مجلس، برگ 214 - 215 

[16] ذریعه: 23/276 

[17] ذریعه: 23/276 

[18] ذریعه: 18/304 

[19] ذریعه: 2/238 

[20]. میزان السماء، ص427 ـ 428. 

[21]. همان، ص431 ـ 432. 

[22]. همان، ص436. 

[23]. الکافی، ج1، ص440. 

[24] . امتاع الاسماع ج 1، ص 6. 

[25] . البدایة و النهایه ج 2، ص 261. 

[26]. إقبال الأعمال، ص601. 

[27]. السیرة النبویّة، ج1، ص158. 

[28]. اثبات الوصیة، ص114 قم: انصاریان، 1417 ق. 

[29]. زیج مفرد تهران: میراث مکتوب، 1386 ش، ص63. 

[30]. بحار الأنوار، ج15، ص248. 

[31]. کتاب المبعث والمغازی به کوشش: رسول جعفریان، قم، 1375 ش، ص36 (به نقل از: کمال الدین، ص96؛ تفسیر القمی، ج1، ص373). 

[32]. کمال الدین، ص196. 

[33]. بحار الأنوار، ج15، ص250. 

[34]. الإقبال، ص599. 

[35]. همان جا. 

[36]. تواریخ النبی والآل، ص20. 

[37]. مقایسه کنید با: تاریخ اهل البیت(ع)، ص83. 

[38]. مسار الشیعة، ص51. 

[39]. الإقبال، ص603. 

[40]. مستدرک الوسائل، ج7، ص521. 

[41]. مصباح المتهجّد، ص791. 

[42] التهذیب: ج 6، ص 2؛ النهایه: ص 169، مبسوط: ج1، ص 282 

[43]. ذخیرة الأخرة به کوشش: رسول جعفریان، قم: انصاریان، 1375 ش، ص106. 

[44]. نزهة الزاهد (به کوشش: رسول جعفریان، تهران: میراث مکتوب، 1376 ش)، ص353. 

[45]. ر.ک: بحار الأنوار، ج15، ص287. 

[46]. ر.ک: اعلام الوری، ج1،ص 42. نظریه دوم یا دهم، روایاتى است که در طبقات ابن سعد ج1، ص100 ـ 101 آمده است. 

[47]. بحار الأنوار، ج15، ص248. 

[48]. میزان السماء، ص427. 

[49]. بحار الأنوار، ج15، ص250. 

[50]. همان جا. 

[51]. قصص الأنبیاء، ص316. 

[52]. الإقبال، ص603. 

[53]. العدد القویّة، ص110 ـ 111. 

[54]. الأوائل، ص35. 

[55]. میزان السماء، ص437. 

[56]. تهذیب الأحکام، ج4، ص305. 

[57]. مصباح المتهجّد، ص791. 

[58]. جامع الأخبار، ص82. 

[59]. فهرس الوسائل، ج7، ص21. 

[60]. مستدرک الوسائل، ج7، ص521. 

[61]. تواریخ النبی والآل، ص20. 

[62]. همان، ص19. 

[63]. الإقبال، ص601. 

[64]. طبقات الکبری، ج1، ص80. 

[65]. الأزمنة والأمکنة، ص465. 

[66]. تاریخ دمشق، ص76. 

[67]. المحبر، ص9. 

[68]. مروج الذهب، ج2، ص274. 

[69]. تاریخ سنی ملوک الأرض بیروت: دار مکتبة الحیاة، ص117. 

[70]. ر.ک: تاریخ طبری، ج2، ص156. 

[71]. تاریخ یعقوبی، ج2، ص5. 

[72]. امتاع الاسماع، ج1، ص6. 

[73]. البدایة والنهایة، ج2، ص260. 

[74]. همان جا. 

[75]. البدایة والنهایة، ج2، ص261. 

[76]. آثار الباقیة، ص423 ـ 424. 

[77]. ر.ک: بحار الأنوار، ج15، ص249. 

[78]. وسائل، ج11، ص352. 

[79]. مستطرفات، ص647. 

[80] تاریخ الخمیس: 1/185؛ السیرةالحلبیة: 1/85 

[81]. بحار الأنوار، ج15، ص252. 

[82]. به نقل از الإقبال، ص623. 

[83]. ر.ک: تواریخ النبی والآل، ص20. این برداشت، براساس روایتى از امام باقر(ع) است که نهایت دوره حمل، نه ماه است، نه بیشتر الکافی، ج5، ص52، ح 3. 

[84]. البدایة والنهایة، ج2، ص261. 

[85]. بحار الأنوار، ج15، ص260. 

[86]. همان، ص249. 

[87]. میزان السماء، ص426. 

[88] تاریخ خلیفه بن خیاط، ص53 

پایان پیام/ 

انتهای پیام
اشتراک گذاری :
ارسال نظر

آخرین اخبار روز