تهران ۱۹.۹۱° كمينه ۱۹.۷۹°  بیشینه ۱۹.۹۹°
۱۱ آذر ۱۳۹۹ - ۱۹:۵۳
در گفت‌وگو با بازيگر خاطره‌ساز برنامه‌هاي كودك و نوجوان

رضا فياضي از رازهاي موفقيت «زي‌زي گولو» مي‌گويد

اگرچه در سال‌هاي دور شبكه‌هاي متعدد تلويزيوني و اينترنت در دسترس نبود ام بچه‌هاي دهه 60 و 70 خاطرات خوشي از برنامه‌هاي تلويزيوني دارند.
کد خبر: ۱۲۶۷۸
اين خاطرات خوش به واسطه برنامه‌هاي آموزنده و ماندگاري در ذهن مانده است كه برنامه‌سازان و به ويژه بازيگران صميمي و كاربلد در ساخت اين برنامه‌ها نقش داشتند. يكي از اين بازيگران رضا فياضي است كه در سريال‌هاي ويژه كودك و نوجوان نقش پررنگي داشت و در برنامه‌هايي همچون «قصه‌هاي تابه‌تا»، «دنياي شيرين» و... ايفاي نقش مي‌كرد.
اين بازيگر نام‌آشنا كه البته دستي بر شعر و داستان هم دارد و از او تا كنون كتاب‌هايي در اين زمينه منتشر شده است، به زودي با يك برنامه تلويزيوني در شبكه اميد به تلويزيون بازمي‌گردد. او در گفت‌وگو با روزنامه خراسان ضمن يادآوري خاطرات خوش گذشته، درباره فعاليت‌هاي اين روزهايش نيز صحبت كرده كه در ادامه مي‌خوانيد.

در روزهای قرنطینه و خانه‌نشینی چه می‌کنید؟
در سریال «خوشبرگ» مشغول کار بودم. کار برای نوجوانان است و از شبکه امید پخش خواهد شد. قسمت‌هایی را ضبط کردیم و فعلا به دلیل کرونا تعطیل هستیم. قصه جالبی دارد، شخصیتی به نام «آقای حکمت» که من بازی می‌کنم، به اتفاق دختر و نوه‌هایش رستوران «خوشبرگ» را افتتاح می‌کنند که به جای غذا، غذای روح یعنی کتاب معرفی می‌کند. ما در این برنامه کتاب‌هایی مختص نوجوانان را معرفی می‌کنیم، البته مشکلات و نظارت‌های خاص خودش را هم دارد، به نظر من خیلی سخت‌گیری می‌کنند، برای کتابی که ارشاد مجوز چاپش را می‌دهد و چاپ می‌کند، دیگر خیلی نباید سخت‌گیری کنند. کتاب «داستان تتو» را که خودم نوشتم، رد کردند و جمله عجیب‌وغریبی گفتند. خیلی سخت است این همه تلاش کنی، بعد دوباره کانال دیگری بخواهد مانع آن کار بشود. اتفاقا باید معرفی شود، هیچ ضرری که برای بچه‌ها ندارد، منفعت هم دارد. منِ رضا فیاضی بعد از عمری بخواهم چیزی برای بچه‌ها بنویسم، مضر است؟! کتابی چاپ کردم و دلم می‌خواهد خواننده بیشتری داشته باشد و اتفاقا هشدار بدهم، یعنی چه مضر است؟!
این سخت‌گیری‌ها از سمت تلویزیون اتفاق می‌افتد؟
از سمت جایی که محدودیت ایجاد می‌کند برای معرفی کتاب. من نمی‌دانم و اصلا وارد این قضیه نمی‌شوم، این جوابی است که من برای معرفی کتابی که ارشاد چاپ کرده گرفتم و خیلی دلم به درد آمد. هرکسی دلش می‌خواهد، کتاب را بخواند. اگر ضرری برای بچه‌ها داشت، من گردن خودم را می‌زنم! تا به حال به این موضوع پرداخته نشده و این کتاب می‌تواند برای بچه‌ها روشنگری کند، بچه‌های نوجوان به روشنگری و آگاه شدن از مسائل پیرامون خود احتیاج دارند و اتفاقا قشر نوجوان آسیب‌پذیرترین قشر جامعه است.
بعد از مدتی دوری از تلویزیون، جذابیت «خوشبرگ» برای حضور در آن، علاقه‌تان به کتاب بود؟
من در کیش کتاب فروشی دارم، سالن نمایش برای بچه‌ها درست کرده بودم، نمایش عروسکی برای آن‌ها اجرا می‌کردم و کلاس داشتم، اما وقتی کرونا آمد و همه این‌ها به‌هم ریخت، من هم به تهران آمدم و مشغول کار هستم. بله، اصل اش همان علاقه من به کتاب بود.
به نظرتان این نوع کارها چقدر در ترویج روحیه کتاب خوانی بین نوجوانان موثر است؟
هرچقدر در باره کتاب تبلیغ کنیم کم است. فیلم‌های خارجی را نگاه کنید، کسی که می‌خواهد به رخت خواب برود، قبلش تورقی می‌کند، کم وبیش این صحنه‌ها را می‌بینیم. این یک نوع تبلیغ است، اگر در سریال‌هایمان کتاب را ورق بزنیم، بگوییم کتاب جدید آمده، به مردم اطلاعات داده‌ایم و حتما تاثیرگذار است.
متاسفانه به تازگی زنده‌یاد پرویز پورحسینی را از دست دادیم، خاطره‌ای از ایشان دارید؟
بعد از انقلاب ، همکاری و کار جدی‌ام را از سریال «امیرکبیر» با آقای پورحسینی شروع کردم. یک بار قبل از شروع کار، هنگام تمرین به من گفت رضا چه چیزی با خودت داری؟ با تعجب پرسیدم چه دارم! به دور و اطراف نگاه کردم و گفتم هیچی! پرسید چیزی در دستت نیست؟ گفتم نه، منظورت چیست! متوجه شدم داشت می‌گفت تو به چه چیزی فکر کردی، چه برنامه‌ای برای نقش ات داری، می‌خواهی نقش ات را بازی کنی چه چیزی در دستت داری. این برای یک بازیگر جمله‌ای بسیار کلیدی‌ است. خیلی به این موضوع فکر کردم و برایم بسیار ارزشمند بود، بارها وقتی می‌خواستم نقشی بازی کنم با یاد صحبت ایشان سعی می‌کردم چیزی پیدا کنم که آن آدم را شاخص کند و اتفاقا بسیار به من کمک کرد.
گفته بودید مشغول نوشتن فیلم نامه هستید، قصه آن چیست؟
بله، دارم فیلم نامه‌ یک فیلم سینمایی را می‌نویسم که خیلی دلم می‌خواهد ساخته شود. قصه آن درباره بچه‌های کلاس ششم است که معلم‌شان قصد داشته کتابخانه‌ای در مدرسه درست کند، او را منتقل می‌کنند و بعد بچه‌ها می‌بینند پولی که برای ساخت کتابخانه جمع کردند، در گاو صندوق مدرسه است و برای کتابخانه اقدامی نمی‌شود، تصمیم می‌گیرند گاوصندوق را بدزدند و پول‌ها را برگردانند، سپس گرفتار یک سری مسائل می‌شوند که هم خنده‌دار است و هم دردناک. یک طنز قشنگ اجتماعی است.
قصد دارید کارگردانی آن را خودتان برعهده بگیرید؟
بدم نمی‌آید، تا ببینم چه اتفاقی می‌افتد.
راز محبوبیت مجموعه «زی‌زی گولو» چیست که پس از سال‌ها هنوز دوست‌داشتنی است؟
خلاقیت ؛ کاری که خلاقیت و فانتزی دارد فراموش نمی‌شود. بعد از «دنیای شیرین» به شکل‌های مختلف همین فرمول را اجرا کردیم و این چارچوب خیلی تکرار شده، ولی «زی‌زی گولو» تکرار نشد و کسی نتوانست حریف اش بشود. حتی کتابش چاپ شد و متاسفانه بسیار بد بود. نقاشی‌ها و عکس‌هایی که چاپ کرده بودند، از ما نبود و یک چیز عجیب و غریبی بود. من خیلی امیدوار بودم، اما کتاب کیفیت خوبی نداشت و فروش نکرد.
در این سال‌ها برای ساخت ادامه این مجموعه خاطره‌انگیز پیشنهادی مطرح شده؟
قبلا تا مرز ساخت یک فیلم سینمایی رفتیم، اما اتفاقاتی افتاد که متاسفانه کار تعطیل شد. بعد از آن هم صحبت‌هایی مطرح شد، اما به مرحله اجرا نرسید، تا جایی که من می‌دانم خانم برومند تمایل نداشت ادامه‌اش را بسازد و می‌خواست همین طور در خاطره‌ها بماند، معتقد بود شاید تکرارش خیلی دلنشین نباشد.
خودتان درباره این موضوع ایده‌ای داشتید؟
نه، البته دلم می‌خواست این شخصیت ادامه پیدا کند، حتی مثلا دوران پیری او را ببینیم، اما چون متعلق به خانم برومند بود، دیگر صحبتی نشد.
در سال‌های گذشته کارهای کودک و نوجوان محبوبی مانند «زی‌زی گولو» ساخته می‌شد، چرا در سال‌های اخیر خبری از این کارها نیست؟
به دلیل این که تخصصی نگاه نمی‌شود، کار کودک مثل هر کاری تخصص و آدم خاص خودش را می‌خواهد. رضا فیاضی بعد از چند سال کار برای بچه‌ها نوشته، کارگردانی و بازیگری کرده و بالاخره یک چیزی یاد گرفته، الان باید بی‌مصرف بماند؟ رضا بابک، خانم برومند و آقای بهرام شاه‌محمدلو عمری در این زمینه کار کردند، الان نباید کار دست شان باشد؟ نباید با آن‌ها مشورت شود؟ این اتاق فکری که می‌گویند داریم، کو؟ کدام یک را دعوت کردند که بخواهند ایده‌ای بدهند؟ من برنامه‌ای به اسم «حوض نقاشی» پیشنهاد دادم به آقای قناد، تصویب نکردند و گفتند بروید اسپانسر بیاورید. در سال‌های دور هم تهیه‌کننده‌ای مرا برای مجموعه‌ای دعوت کرد، من هم خانم زهرا جواهریان را به عنوان دستیار خودم انتخاب و شروع کردم به نوشتن و بازیگران اصلی را انتخاب کردم. اما آقای تهیه‌کننده من را دور زد و با یکی از بازیگران ساخت‌وپاخت کرد و کار را به شکل احمقانه‌ای ساخت. وقتی متوجه شدم و گفتم چرا این کار را کردی، گفت آقای فیاضی من مصرف بنزین یک ژیان را داشتم، شما بنزی! نمی‌توانم از نظر هزینه حریف شما بشوم، اما او ژیان بود. من هیچ وقت این دیالوگ‌ها را فراموش نمی‌کنم.
یعنی همین موانع باعث می‌شود چهره‌هایی که نام بردید و امثال آن‌ها از تلویزیون دور شوند؟
بله ما که خودمان دور نمی‌شویم، من از خدایم است که برای بچه‌‌ها کار کنم. در برنامه «دست در دست» شبکه دو که مهمان بودم، گفتم آرزو دارم دست همه بچه‌های ایران را بگیرم و با هم روی برگ‌ها قدم بزنیم، زندگی جاری باشد. بله عاشق بچه‌ها هستم، وجودم به وجود بچه‌ها زنده است.
عده‌ای می‌گویند بهتر است در شرایط بحرانی فعلی تولیدات سینمایی و تلویزیونی متوقف شود، نظر شما چیست؟
باید ادامه پیدا کند، مگر می‌شود زندگی را تعطیل کرد؟ ما از کجا حقوق بگیریم و چطور زندگی‌‌مان را تامین کنیم؟ من که الحمدلله وضع خوبی دارم و شکایتی ندارم، نمی‌خواهم کسی به من کمک یا دل‌رحمی کند، دارم کارم را می‌‌کنم و هیچ مشکلی ندارم، اما درباره بچه‌های تئاتر می‌گویم که واقعا دارند نابود می‌شوند. بچه‌های تئاتر و تلویزیون کم‌بضاعت هستند و این مسئله به آن‌ها لطمه می‌زند، نمی‌شود کار را تعطیل کرد.

انتهای پیام
اشتراک گذاری :
ارسال نظر

آخرین اخبار روز