تهران ۲۶.۷۳° كمينه ۲۶.۵۱°  بیشینه ۲۶.۹۹°
۲۳ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۵:۰۹
يادداشت

اداره‌اي به اسم دانشگاه!

اگر تا همين اواخر، وقتي از «فيل‌هايي كه دانشگاه ما هوا مي‌كند» حرف زدم، هنوز ترديدكي داشتم، حالا ديگر دارم مطمئن مي‌شوم كه دانشگاه ما خيلي دانشگاه است، خيلي! چطور؟
کد خبر: ۱۹۲۸۷
نویسنده :
مالك حسيني*

مالك حسيني*: رييس محترم دانشگاه آيين‌نامه‌اي ابلاغ كرده‌اند كه طبقش اعضاي هيات علمي تقسيم مي‌شوند به نوع الف و نوع ب؛ اصل بر نوع ب بودن است و كساني كه مايلند نوع الف محسوب شوند، يعني از حقوق و مزاياي معمول هيات علمي تمام‌وقت برخوردار باشند («معمول» همين دانشگاه!)، لازم است اعلام كنند و در فلان تاريخ فلان مدارك و مستندات را ارايه دهند تا بررسي شود و... تفصيل ماجرا و آن آيين‌نامه در اينجا اهميتي ندارد و قصد پرداختن به آنها را ندارم، بلكه مي‌خواهم به بهانه اين ماجرا نكته‌اي را طرح كنم كه به گمانم ارزش توجه عموم  دانشگاهيان  را  دارد.

وقتي دانشگاهي دو ركن اصلي خود را كه همان دانشجويان و استادان باشند، چنان درگير مسائل ريز و درشت اداري كند كه به كار اصلي آنها كه همان آموزش و پژوهش باشد، آسيب جدي وارد شود يا اساسا آن را به حاشيه براند، در دانشگاه بودن آن دانشگاه بايد ترديد جدي كرد.

يكي از دانشجويان موقع دفاع از رساله دكتري‌اش گفت درس خواندن و نوشتن رساله آن‌قدر انرژي و توانش را صرف نكرد كه رسيدگي به كارهاي اداري تحصيل و دفاع و چون او يكي بهترين دانشجويان من در تمام اين سال‌هاي مشغوليت در دانشگاه بود (و نه از آنهايي كه درست براي رسيدگي به همان كارهاي اداري و رسيدن به مدرك‌ سراغ دانشگاه مي‌آيند) سخنش را بسيار جدي گرفتم. اكنون احساس مي‌كنم خودم نيز، نه براي مثلا ارتقا و تبديل وضعيت (كه سال‌ها است قيدش را زده‌ام، چون توان و حوصله درگيري با امور اداري مربوط و نامربوطش را ندارم)، بلكه براي عضو ساده هيات علمي ماندن هم بايد درگير چيزهايي شوم كه مثل همه مشغولان جدي به آموزش و پژوهش از آنها پرهيز و گريز دارم و طبيعي است كه وقتي چنين درگيري‌هايي مرا از كار اصلي‌ام بازدارد، اگر بتوانم، به ‌قول معروف عطاي چنين دانشگاهي را به لقايش خواهم بخشيد.

اينكه نوشتم دانشگاه ما خيلي دانشگاه است، مرادم چنين دانشگاهي بود، يعني دانشگاهي كه ديگر دانشگاه نيست، بلكه «اداره» است؛ وقتي نهادي، به جاي يافتن راه‌حل معقول براي مشكلاتش، با آيين‌نامه و بخشنامه پي‌درپي اسير شكل‌گرايي مي‌شود، طبيعي است كه از محتوا غافل بماند و درنهايت مصداق اين ضرب‌المثل شود كه: آفتابه‌ و لگن هفت دست، شام و ناهار هيچي!

*عضو هيات علمي دانشگاه

انتهای پیام
اشتراک گذاری :
ارسال نظر

آخرین اخبار روز