تهران ۲۵.۶۷° كمينه ۲۵.۴°  بیشینه ۲۸.۷۹°
۳۰ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۲:۲۷

زادروز شاعر دلاویزترین شعر جهان؛ فریدون مشیری

امروز 30 شهریور ماه 1400 زادروز شاعر نامدار معاصر ایرانی، فریدون مشیری است.
کد خبر: ۳۱۰۸۷

زادروز شاعر دلاویزترین شعر جهان؛ فریدون مشیری

 فریدون مشیری، شاعر معاصر ایرانی است كه در 30 شهریور 1305 هجری خورشیدی در تهران دیده به جهان گشود. 

اشعار فریدون مشیری، جلوه تمام نمای احوالات درونی، زندگی و حوادث اطراف اوست. او برای بیان احساسات و عواطف خود از لطیف‌ترین و زیباترین واژه‌ها و تعابیر استفاده کرده است. از آثار معروف این شاعر می‌توان به تشنه طوفان، گناه دریا، نایافته، ابر، ابر و كوچه، بهار را باور كن، ریشه در خاك، پرواز با خورشید، از خاموشی، برگزیده شعرها، كوچه و... اشاره کرد. 

فریدون مشیری، شاعری میانه‌گرا بود، به این معنی که نه اسیر تعصبات سنت‌گرایان و نه تحت تأثیر اندیشه‌های  نوپردازان افراطی بود. او روشی جدید را در سرودن شعر برگزید. مشیری با شکستن قالب‌های عروضی و کوتاه و بلند کردن مصراع‌ها و همچنین استفاده به جا از قافیه در شعر  توانست سبکی متفاوت را خلق کند. 

او توجه خاصی به موسیقی ایرانی نیز داشت. بنابراین به عضویت شورای موسیقی و شعر رادیو درآمد. در سال های پایانی عمر خود در شرکت مخابرات ایران مشغول به کار شد. مشیری سالیان زیادی از بیماری رنج می‌برد، سرانجام در بامداد روز جمعه 3 آبان ماه 1379 خورشیدی در 74 سالگی در تهران درگذشت. آرامگاه او در بهشت زهرا، قطعه 88 (قطعه هنرمندان، ردیف 164، شماره 10) قرار دارد. 

وی علاوه بر فعالیت‌های ادبی به خبرنگاری و نویسندگی نیز  می‌پرداخت و پس از مدتی توانست مسئولیت صفحه شعر و ادب مجله روشنفكر و تنظیم صفحه شعر و ادبی مجله سپید و سیاه را برعهده بگیرد و به همكاری با مجله سخن به سردبیری پرویز ناتل خانلری بپردازد.

دکتر عبدالحسین زرین کوب، درباره ی فریدون مشیری گفته است: « با چنین زبان ساده، روشن و درخشانی است که فریدون واژه به واژه با ما حرف می زند، حرف‌هایی که مال خود اوست، نه ابهام‌گرایی رندانه. شعر او سخن شاعری است که دوست ندارد در پناه جبهه‌ی خاص، مکتب خاص و دیدگاه خاص، خود را از اهل عصر جدا سازد. او بی‌ریا عشق را می‌ستاید، انسان را می‌ستاید و ایران را که جان او به فرهنگ آن بسته است دوست دارد.»

استاد عبدالحسین زرین‌کوب در باره شعر مشیری می‌نویسد: «در طی سالها شاعری، فریدون از میان هزاران فراز و نشیب روز، از میان هزاران شور و هیجان و رنج و درد هرروزینه آنچه را به روز تعلق دارد، به دست روزگاران می‌سپارد و به قلمرو افسانه‌های قرون روانه می‌کند. چهل سالی – بیش و کم – هست که او با همین زبان بی‌پیرایه خویش، واژه واژه با همزبانان خویش همدلی دارد... زبانی خوش‌آهنگ، گرم و دلنواز. خالی از پیچ و خم‌های بیان ادیبانه شاعران دانشگاه‌پرورد و در همان حال خالی از تأثیر ترجمه‌های شتاب‌آمیز شعرهای آزمایشی نوراهان غرب.»

مشیری صادقانه  حرف دل خود را در اشعارش بیان می‌کرد. این نکته را می‌توان در  این شعر دید: 

 بی تو، مهتاب ‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم آن عاشق دیوانه که بودم

در نهانخانۀ جانم، گل یاد تو، درخشید

باغ صد خاطره خندید

عطر صد خاطره پیچید

یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم

پر گشودیم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

من همه، محو تماشای نگاهت

آسمان صاف و شب آرام

بخت خندان و زمان رام

خوشۀ ماه فروریخته در آب

شاخه‌ها  دست برآورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید، تو به من گفتی:

 «از این عشق حذر کن!

لحظه‌ای چند بر این آب نظر کن

آب، آیینه عشق گذران است

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است،

باش فردا، که دلت با دگران است!

تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!»  


گروه فرهنگ، ادب و هنر 

پایگاه خبری تحلیلی اخبار معاصر

انتهای پیام
اشتراک گذاری :
ارسال نظر

آخرین اخبار روز