ما انسانها برای رسیدن به زندگی ایدهال خود، تلاش کرده و زحمات
زیادی را متحمل میشویم. با این وجود، در یک یا چند مورد برنده شده و اما در دهها و شاید
صدها مورد بازنده میشویم.
براستی چرا با وجود اینکه در زندگی خود کوشش میکنیم و خود را به آب و
آتش میزنیم باز هم در مواردی درجا زده و گاه نیز به عقب برمیگردیم؟ چرا این
زحمات، گاه نیست و نابود میشود و همچنان در زندگی درگیر و درماندهایم؟
چرا با وجود تلاش و کوششی که در کسب و
کار خود انجام میدهیم به پیشرفتهایی میرسیم
و گاه مبالغ زیادی نیز به دست میآوریم، اما
باز هم درگیریها، فشارها و هزینههای زندگی ما بسیار زیاد است؟! بیگمان این
نابسامانیها علتهایی دارد و ما را بدینجا رسانده که اگر خواهان درمان و نجات از آنیم، بهتر است
علتهای آن را بیابیم. شاید یکی از علتهای آن، خود ما
باشیم. باید به درون خود برگردیم و منشأ آنهمه ناکامی را بیابیم و عمیقاً شروع به
اصلاح و رفع علتهایی کنیم که منشأ آنها خودمان هستیم.
بگذارید سادهتر بگویم؛ وقتی برخی از بداخلاقیها و کژرفتاریها در
افراد یک جامعه شیوع پیدا میکند
و این رفتارها گسترش مییابد، نابسامانیها و ناراحتیهایی را به دنبال دارد که
همگان را با خود درگیر میکند.
به عنوان مثال، میوهفروشی بجای
دو کیلو میوه، یک کیلو و هشتصد گرم تحویل مشتری داده و پول دو کیلو میوه را دریافت
میکند و یا میوههای با کیفیت پایین را میفروشد؛همان میوهفروش به نانوایی میرود و نانوا نانی به او میدهد که یا وزن
کمتری دارد و یا برای بالا رفتن و ماندگاری بیشتر،
افزودنیهای غیرمجاز به نان اضافه کرده است؛ به داروخانه میرود و بجای داروی اصلی،
داروی تقلبی به او میدهند؛ به سوپری میرود
و مواد لبنی حاوی مواد غیر مجاز و غیربهداشتی (مثلاً حاوی روغن پالم) تحویل میگیرد؛
به بیمارستان میرود و هزینه بیشتر از چیزی که باید را از او دریافت میکنند؛ به پمپ بنزین
میرود و هزینه 50 لیتر بنزین را میپردازد، اما به جای 50 لیتر،
47 لیتر بنزین وارد باک ماشین او میشود؛ به همین منوال در تولیدات کشاورزی، دام، طیور، صنعتی، تجاری، مسائل فرهنگی، سیاسی، هنری،
اداری و... این روند زنجیروار ادامه دارد. به این ترتیب،
میوهفروش زرنگ، دریافتکننده دهها فروش و رفتار
از نوع خودش است. در حقیقت، این نمونه از فروشندگان و ارائهدهندگان کالاها و خدمات،
سعی در فریب دادن مشتری، کمکاری و شانه خالی کردن از ارائه خدمات لازم و صحیح به
افراد و جامعه را دارند. این افراد به دلیل دست یافتن به سود بیشتر به خیال خود،
زرنگی میکنند.
خدایا اگر اسم این کار زرنگی
است، پس چرا این همه آدم زرنگ دائماً میبازند؟ چه باید کرد،به کجا باید رفت؟ جواب این است، به همین جا به خودمان؛ باید به خودمان
برگردیم و رفتار و زندگی خود را مرور کنیم و اگر جایی از آن را در تضاد با راستی و
درستی میبینیم، تغییردهیم تا جامعه را جای بهتری برای
زندگی نماییم.
در حقیقت، ما سر دیگران کلاه نمیگذاریم، ما به خودمان ظلم میکنیم. با
کمفروشی، با تقلب، با دروغ، به خود و
عزیزانمان لطمه میزنیم. به اینصورت، نه تنها درد همدیگر را کم نمیکنیم بلکه برای
خود و دیگران نیز درد ایجاد میکنیم.
چه بسا اگر این طرز فکر در آحاد جامعه
همهگیر شود و افراد بخواهند از راه غیراصولی
و غیراخلاقی به موفقیت برسند، ممکن است به ظاهر موفق شوند اما در جاهای دیگر از جامعه
نیز افراد همانند آنها وجود دارد که کلاه بر سر آنها میگذارند و آنها نیز در
جاهای دیگر میبازند. این بازنده شدن تنها شامل هزینههای مالی و اقتصادی نیست و مشکلات دیگری مانند: هزینههای فرهنگی، روانشناختی، اجتماعی (خانوادگی،تحصیلی، سلامت،
امنیت و...) را نیز در پی دارد.
البته پر واضح است که همه مردم یک
جامعه، چنین طرز فکری ندارند؛ بسیارند کسانی که با راستی و درستی
روزگار میگذرانند، اما منفعتطلبی برخی افراد دیگر به آنها نیز زیان میرساند؛ به قول معروف «تر و خشک با هم میسوزند.» شاید بپرسید چرا؟!
در ابتدای این یادداشت از پازل
نام بردم؛ هر یک از افراد و رفتارهایشان به مثابه تکههایی از پازل هستند که اگر
به درستی در کنار یکدیگر
قرار گیرند، اجتماعی سالم بوجود میآید و سود آن به همه خواهد رسید؛ اما اگر در جامعه به درستی انجام وظیفه ننماییم، نهایتاً جامعهای درست، شکل نمییابد
و زیان آن به خودمان و تمامی افراد اجتماع میرسد. کمکاری و تقلب هر یک از ما
مانند این است که یک قسمت از پازل گم شود و یا در جای درست خود قرار نگیرد. پس
برای کامل کردن پازل زندگی، صداقت و درستکاری تک تک افراد جامعه لازم است. این
موضوع از خرد تا کلان، فرد تا اجتماع، محله تا جامعه جهانی، بینالمللی و در همه
زوایای زندگی مصداق دارد.
باید بدانیم قوانین حاکم بر جهان هستی محکم و استوار بر جای خود
ایستادهاند و هر یک حکم خودرا اجرا کرده و جهان را رهبری میکنند.
هر عملی عکسالعملی دارد و هیچ راه فراری از آن نیست؛ چه ما آنها را قبول داشته
باشیم و چه نداشته باشیم.
طبق همین قوانین، قرار گرفتن در قطب منفی، نتایج منفی را به دنبال
دارد و همسو شدن با قطب مثبت، پلکان صعود و تعالی را هموار میسازد. پس ای انسانها
بیاییم از خودمان شروع کنیم و این مساله را با دیگران در میان بگذاریم که هر کس
آغازگر درستی و صداقت در رفتار خود باشد تا در نهایت، نتیجه مثبت آن شامل خود و
دیگران گردد.
آری، هر حرکت با دوام از یک
نقطه کوچک آغاز میگردد و سرانجام به جایی گسترده و بزرگ خواهد رسید. بازنگری در
گفتار، رفتار و کردار فردی و اجتماعی باعث تغییرات اساسی در جامعه خواهد شد.
نویسنده: داریوش کشاورز
پایگاه خبری -تحلیلی معاصر
انتهای پیام