"در یکی از بیمارستانها رفتم که ۸۰۰ پزشک داشت، اما صف طولانی وجود داشت" خوب اگر مشکل با استخدام تعداد بیشتری بر طرف میشود آن را انجام دهید چرا باید مردم منتظر باشند؟
این سوال برای همه کسانیکه که در بیمارستانها کار میکنند هم باید وجود داشته باشد، اما منطق و ریشه یابی این مشکل را باید در ساختار بیمارستانها و سیستم ارتباطی آن جست.
ساختار بیمارستانهای ما حکایت از طراحی بر اساس وظیفه دارد یعنی هر گروهی بر اساس وظیفه خود کار میکند و ارتباط افقی چندان ندارند ارتباطات تا حدود زیادی عمودی است و مشکل هم در سو مدیریت و هم در عدم هماهنگی است یعنی مدیریت و عوامل پشتیبانی که باید ظرفیت محلهای انتظار و پاراکلینیکها و سایر بخشها را به گروه پزشکی بدهند هیچ ارتباطی با گروه پزشکی ندارند و این گروه زیر نظر رئیس بیمارستان و گروههای تخصصی خودشان اداره میشوند و نتیجه این میشود که بدون ملاحظه نوع مراجعه کنندگان و روزهای مراجعه و نوع خدمات مورد نیاز که باید توسط تیم مدیریت احصا و ابلاغ شود میبینید که مثلا در یک روز خاص از بین ۵۰ پزشک حاضر در گروه مثلا داخلی تنها یک پزشک حاضر میشود و در روز دیگر چند پزشک و همین امر باعث تشکیل صف میشود و یا اینکه در برخی روزها یک کلینیک دایر است و در برخی روزها ۵ الی ۶ کلینیک که ظرفیت فضای فیزیکی گنجایش پذیرایی از این بیماران را ندارد و در جوی بسیار شلوغ و در ازدحام بالا باعث افزایش درگیریها و تنشها و مراجعه نیروی انتظامی میشود و همین امر در بخشهای دیگر هم رخ میدهد و مثلا پاراکلینیک از تغییرات برنامه پزشکان مطلع نمیشود و بخش تصویربرداری با وجود دایر بودن خلوت است و درست وقتی که سوپروایزر بخش به یک پرسنل به گمان خلوت بودن مرخصی میدهد، موجی از بیماران توسط پزشکان مختلف و کلینیکهای مختلف به سمت تصویربرداری هدایت میشوند و در نهایت صدای اعتراض پزشکان و بیماران باعث تاخیر در انجام کار بلند میشود.
این مشکلات ریشه در این مسئله دارد که هم سو مدیریت در تیم ارشد بیمارستان در برنامه ریزیها وجود دارد و هم در هدایت و رهبری فرآیندها و هم هماهنگی افقی وجود ندارد. در واقع رابط هماهنگ کننده وجود ندارد و از سویی اکثر مدیران بخشهای درمانی زیر مجموعه را کارشناسان آن رشتههای تخصصی تحت عنوان سوپروایزر بر عهده دارند که هیچ دانش مدیریتی ندارند و نسبت به دانشی به نام رفتار سازمانی و تئوری سازمانی و. کلا بیگانه هستند و حتی این آموزشها در آموزش حین خدمت کارکنان درمانی دیده نمیشود.
نکته بسیار و عجیب این است که دکتر ریچارد آل دفت که یکی از بزرگترین تئوریسینهای نظریههای سازمانی دنیاست وقتی به بحث ارتباطات سازمانی میرسد بیمارستان کارولینسکا را به عنوان الگوی موفق در گسترش ارتباطات افقی نام میبرد؟ در حالیکه ساختار بیمارستانهای ما به شدت عمودی و وظیفهای است و ریچارد شاید نمیدانست که تقریبا ۱۰۰ سال است که شاید گروه و یا پست سازمانی در بیمارستانهای ما ایجاد شده باشد، اما رفتار و سیستم ارتباط سازمانی هیچ تغییری نکرده و ساختار قدیمی با ایجاد نیازهای جدید و گرایشها و رشتهها و خدمات جدید درست مثل موتور تک سیلندری هست که فقط بار به آن اضافه شده و نسبتی میان خود و دانش مدیریت نمیداند؟
مهدی اسفندیار
دانشجوی ارشد خط مشی و سیاست گذاری
انتهای پیام