تجارب در جهان حاکی از آن است که بیشتر کشورهای پیشرفته جهان همزمان از نظر سیاسی و اجتماعی دارای شرایطی هستند که سهم احزاب و اصناف حامی منافع کارگران و اقشار فرودست در آنها چشمگیر است.
به گزارش ایلنا، یکی از شاخصهای سنجش توان چانهزنی کارگران کشورها در صحنههای مختلف اقتصادی و اجتماعی، میزان حضور نمایندگان یا حامیان کارگران در فضاهای مختلف تصمیمگیری (اعم از اجتماعی، اقتصادی و سیاسی) است. مجامع صنفی، شوراهای شهری، مجالس و کابینههای قوه مجریه، همه و همه صحنههایی هستند که کارگران در آن میتوانند تصمیمات و اقدامات را در جهت منافع این گروه بزرگ اجتماعی تعدیل یا حتی هدایت کنند.
تجارب موجود حاکی از آن است که در اغلب کشورهای توسعه یافته جهان همزمان از نظر سیاسی و اجتماعی دارای شرایطی هستند که سهم احزاب و اصناف حامی منافع کارگران و اقشار فرودست در آنها نیز قابل ملاحظه است. در این میان کشورهای توسعه یافتهتر اروپایی (چه از نظر شاخصهای توسعه انسانی چه از نظر رتبه اقتصادی) رکوردهای قابل توجهی در زمینه اختصاص سهم سیاسی و اجتماعی به احزاب و سندیکاها و اتحادیههای کارگری دارند. البته در این کشورها عمده تشکلهای کارگری و صنفی با احزاب مربوطه رابطه تنگاتنگ دارند و عملا بدنهی تشکلها در آستانه انتخابات بهنوعی نیروی تبلیغاتی و کف خیابانی احزاب همپیمان خود میشوند. برای مثال حزب سوسیال دموکرات فرانسه رابطهای محکم با CGT یا کنفدراسیون سراسری کارگران این کشور دارد. این رابطه در بین حزب کارگر انگلستان و نروژ با تشکلهای کارگری و اصناف مختلف مربوط به نیروی کار در این کشورها نیز وجود دارد.
کشور سوئد یکی از بالاترین نرخها در شاخص امید به زندگی و رفاه را در جهان دارد و شاخص ضریب جینی یا همان شاخص شکاف طبقاتی آن حدود ۰.۲۷ است. مجلس این کشور با تشکیل یک اتحاد میان احزاب حامی کارگران، سالهاست که اکثریت را داراست. هماکنون حزب سوسیال دموکرات سوئد با ۲۸درصد، حزب سبزها و حامیان محیط زیست با ۴درصد و حزب چپ سوئد با ۸درصد جمعا با سایر کرسیهای مستقل یک ائتلاف اکثریت ۴۰درصدی در مجلس دارد و در عمل تعیین نخست وزیر را نیز تحت شعاع نظر خود قرار داده است.
در نروژ هم که مانند سوئد و ایتالیا امید به زندگی متوسط بالای ۸۲ سال است، و کمترین نرخ ضریب جینی (شاخص شکاف طبقاتی) را در جهان با رقم ۰.۲۴ به خود اختصاص داده، وضعیت مشابهی وجود دارد. این درحالی است که نروژ با وسعت ۳۸۵کیلومتر مربع (یک چهارم ایران) و جمعیت پنج میلیون نفری (معادل ۷درصد جمعیت ایران) در رتبه ۳۰ تا ۳۲ اقتصاد جهانی حضور دارد.
هماکنون پارلمان ۱۶۹ نفری نروژ با برتری حزب کارگر این کشور (با احتساب انتخابات میاندورهای ۵۰ عضو مجلس) مواجه است. این درحالی است که این حزب یک چهارم کرسیهای مجالس و شوراهای محلی کشور را نیز داراست. این حزب با ائتلاف حزب چپ، حزب وینستره (چپ میانهرو)، حزب سرخ و حزب سبز نروژ عملا ۸۵کرسی را با دو نماینده مستقل تشکیل داده و اکثریت این مجلس را کسب کرده است.
ایتالیا قدرت هشتم اقتصاد جهان که جزء هشت کشور صنعتی نیز محسوب میشود، با شاخص ضریب جینی ۰.۳۲ یک شاخص فاصله طبقاتی متوسط و حدودا قابل قبول را داراست که در این کشور «حزب دموکراتیک ایتالیا» یک نیروی متحد تشکلهای کارگری محسوب شده و منتقد سیاستهای راست و سرمایهداری است. این حزب در اتحاد با خرده احزاب مشابه دیگر که کرسیهای محدودی دارند، توانسته مقابل اکثریت لیبرال و محافظهکار این کشور یک اقلیت ۲۰درصدی را شکل داده و یک پنجم پارلمان و تصمیمات آن را تحت تاثیر خود قرار دهد.
در انگلستان بهعنوان پنجمین اقتصاد جهان که پارلمان ۶۵۰نفری در مجلس عوام آن را شاهد هستیم، ۲۰۰ کرسی متعلق به حزب کارگر و سبز است که همواره در ائتلاف هستند. این درحالی است که حزب «اتحادیهگرایان دموکراتیک» نیز با ۸ کرسی در عمده تصمیمات و سیاستها هم راستا با طیف چپ حزب کارگر عمل میکند. این احزاب معمولا با اتحاد با استقلالطلبان اسکاتلندی، ولزی و ایرلندی معمولا یک سوم آراء را در تایید یا رد مصوبات یا استیضاحها به خود اختصاص میدهند. این درحالی است که پیش از این حزب کارگر انگلیس حدود ۱۵سال قدرت را در دست داشت که بهدلیل سیاستهای سازشگرانه و جنگطلبانه تونی بلر و گوردون براون رهبران سابق این حزب، پشتوانه بخش قابل توجهی از کارگران انگلستان را در دهه گذشته از دست داد.
در آلمان نیز بهعنوان چهارمین اقتصاد جهان و قدرت اول اقتصادی و صنعتی اروپا که ضریب جینی بسیار پایین ۰.۲۸ را داراست و امید به زندگی در این کشور در ردیف فلاند و هلند (۸۱سال) است، و در پارلمان این کشور (بوندشتاگ) هماکنون حزب اس. پ. د بهعنوان حزب چپ، بیشترین کرسی را با ۲۰۶ نماینده در میان سایر احزاب به خود اختصاص داده است. این حزب در اتحاد با حزب سبز و آلیانس، و حزب چپ رادیکال نیمی از کل مجلس آلمان را به خود اختصاص دادهاند.
در فرانسه نیز اوضاع به همین نحو است. پس از سالها حضور دولت سوسیالیست در کاخ الیزه، هم اینک که احزاب کارگری در این کشور در اقلیت هستند، توانستهاند چالشهای زیادی را برای دولت میانه رو مکرون در بحث بازنشستگی و تامین اجتماعی ایجاد کنند. فرانسه که یکی از پرحزبترین کشورهای جهان محسوب میشود در نهایت توانسته در یک ائتلاف چپ ۸۰ کرسی از ۳۴۸ کرسی مجلس سنا را به خود اختصاص دهد که از این تعداد ۶۳ کرسی آن مستقیما به حزب سوسیالیست فرانسه تعلق دارد. به این معنا بین یک چهارم تا یک پنجم کرسیها در مجلس سنای این کشور به نیروهای حامی کارگران اختصاص دارد. این درحالی است که فرانسه یکی از محکمترین قوانین بازنشستگی و تامین اجتماعی را در جهان دارد و اتحادیههای کارگری آن (مانند ماجرای جنبش جلیقه زردها) تا حد زیادی تصمیمات دولتها را تحتالشعاع خود قرار میدهند.
فرانسه با ضریب جینی ۰.۲۹ و امید به زندگی ۸۳سال و درآمد سرانه ۵۰هزاردلار در سال و آموزش تقریبا رایگان، یکی از بهترین کشورها در حوزه برابری و رفع شکاف طبقاتی و همچنین رفاهی به حساب میآید. این درحالی است که با وجود نارضایتی نیروهای راست و سرمایهداران این کشور، فرانسه همزمان قدرت هفتم اقتصاد جهان و دومین قدرت اقتصادی اتحادیه اروپا به حساب میآید.
انتهای پیام