با روی کار آمدن طالبان در افغانستان در تاریخ 25 مرداد 1400، تحولات اجتماعی و سیاسی این کشور، یک معادله بسیار پیچیده چند مجهولی شده است. در این میان برای ایران، مهمترین مساله از سوی این همسایه شرقی، حفظ بیش از 2/1 میلیارد متر مکعب حقابه رودخانه هیرمند میباشد.
حفظ این حقابه از هرگونه پروژه بزرگ و هزینهساز انتقال آب برای تامین آب منطقه سیستان و بلوچستان، جلوگیری میکند.
نیازهای فزاینده جمعیت 30 میلون نفری افغانستان و دستیابی این کشور به یک درآمد عمومی بالا برای اجرای پروژههای عمرانی، زمینه جدی برای خشکی و کم آبی هیرمند را فراهم نموده است.
اگر فساد فراگیر دولتی در دو دهه اخیر در افغانستان نبود، با بودجه چند هزار میلیارد دلاری و کمکهای فراوان خارجی، ظرفیتهای توسعه به مراتب بیشتر توسعه پیدا میکرد و هر سازهای که در بالادست برای کنترل آب این رود تاریخی لازم بود، اجرایی میشد. با این حال، در حد امکان، با توسعه شبکههای آبیاری و زهکشی و ایجاد چندین بند و سد در دست ساخت، بهرهبرداری غیرقانونی از منابع آب هیرمند در بالادست افزایش یافت و حقابه ایران به شدت محدود شد.
کشف معادن گران قیمت سنگ و کانی و غیرو که نیازمندیهای فنآوریهای نوین را به مواد اولیه تامین میکند به پیچیدگیهای جغرافیای سیاسی این کشور افزوده است. در این میان، هر گزینه سیاسی که در افغانستان تثبیت شود، نگاهشان به هیرمند جدی خواهد بود.
یک گروه سیاسی به سبب نشان دادن اقتدار سیاسی و دیگری به سبب توسعه اقتصادی، تلاش میکنند منابع این رود را کنترل کنند. هر چقدر این کشور از جنگ داخلی به دور بماند، امکان ساخت کارخانههای بزرگ در افغانستان خواهد بود که آب بَر باشند و امکان تامین مواد معدنی ارزان برای رشد بیشتر اقتصادی این کشور را فراهم کنند.
اگر در جنگ داخلی نیز به سر ببرند، حساسیت بالایی به کنترل منابع این رود خواهند داشت. بنابراین، با هر گزینه و رویداد اقلیمی، سیاسی و اقتصادی در افغانستان، هیرمند یک مسیر پرشتابان را که شامل خشکی و کم آبی برای ایران میباشد، خواهد پیمود. آشکار است که در صورت نبود یک دیپلماسی فعال و پیوسته، با حذف کامل حقابه ایران از هیرمند، نابودی محیط زیست هامون و به دنبال آن کوچ دایمی منطقه سیستان پدید خواهد آمد.
انتهای پیام