با توجه به سخنان رئیس جمهور «ابراهیم رئیسی» در اولین نشست مطبوعاتی خود که از تامین امنیت برای ورود «ایرانیان عزیز» خارج از کشور ایراد کردند.محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برای دعوت از هنرمندان خارج از کشور چه کار مفیدی انجام داده است.هنرمندانی که در قید حیات هستند و خارج از ایران به سر میبرند را دریابیم.
پنجم فررودینماه رضا براهنی و پنجم اردیبهشتماه محمدعلی اسلامیندوشن هر دو در تورنتو کانادا چشم از جهان فرو بستند، ۲۷ خردادماه احمد مهدوی دامغانی در آمریکا از دنیا رفت، نوزدهم مردادماه هوشنگ ابتهاج در آلمان فوت کرد و اینک نوبت به عباس معروفی رسید تا او جدیدترین فردی باشد که در غربت میمیرد.
از این پنج نفر، پیکرهای ابتهاج و مهدوی دامغانی را به ایران برگردانند و در مشهد و رشت به خاک سپردند و مراسم مفصلی برگزار کردند. اسلامی ندوشن و براهنی در کانادا به خاک سپرده شدند و مراسم تدفین معروفی هم در آلمان خواهد بود.
مرگ در غربت
مرگ هنرمندان و نویسندگان، موضوع جدیدی نیست و اختصاص به ایران هم ندارد اما آنچه مرگ آنها را پررنگ و پردرد میکند، تبعیدهای ناخواسته و از سر اجبار است چنانکه عباس معروفی میگفت«هر بار که رادیو و تلویزیون آلمان میگوید "عباس معروفی نویسنده تبعیدی از ایران" دلم گر میگیرد».
لیست نویسندگانی که مجبور به جلای وطن شدند و دور از خانه، مرگ به سراغشان آمد، کم نیست. غلامحسین ساعدی (۱۳۶۴)، صادق چوبک (۱۳۷۷)، بزرگ علوی (۱۳۷۵)، محمدتقی مدرسی روحانی (۱۳۷۶)، اردشیر محصص (۱۳۸۷)، رضا دانشور (۱۳۹۴)، ابوالفضل زرویی نصرآباد (۱۳۹۷) و...از جمله کسانی بودند که در این سالها رفتند و گاهی و به مناسبتی نوشتهای و مطلبی درباره آنها نوشته شد.
رضا براهنی
رضا براهنی در ۲۱ آذر ۱۳۱۴ در تبریز به دنیا آمد. خانوادهاش زندگی فقیرانهای داشتند[نیازمند منبع]و وی در ضمن آموزشهای دبستانی و دبیرستانی به ناگزیر کار میکرد. در ۲۲ سالگی از دانشگاه تبریز لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی گرفت، سپس به ترکیه رفت و پس از دریافت درجهٔ دکتری در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی به ایران بازگشت. از آبان ۱۳۴۳ با سمت استادیاری در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی در دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران به تدریس مشغول شد و در اردیبهشت ۱۳۴۷ به سمت دانشیاری ارتقا یافت. در سال ۱۳۵۳ به آمریکا رفت.رضا براهنی در پاسخ به این سؤال که تا چه اندازه بر داستاننویسی معاصر تأثیر گذاشتهاست، گفت:من داور چنین سؤالی نمیتوانم باشم. اولاً من همهٔ داستانهایی را که نوشته شده، نخواندهام، به ویژه به سبب دوری از کشور، و ثانیاً هیچ نویسندهای نباید به پرسشی از این دست پاسخ بگوید. جواب مثبت حمل بر غرور توأم با حماقت خواهد بود، و جواب منفی حماقت توأم با تواضع. من میگویم: «من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم - لطفها میکنیای خاک دَرَت تاج سرم»
من نمیتوانم قاضی صالح این نوع مطلب باشم. این قضیه را باید از کسانی که عضو دائمی کارگاه [قصهنویسی] بودهاند، بپرسید. بهعلاوه من همهٔ رمانهایی را که پس از خروج من از ایران چاپ شدهاند، نخواندهام. علاوه بر این گاهی کاری که من در کارگاه کردهام، با کارهایی که خودم نوشتهام و تأثیر یا بیتاثیری آنها اشتباه میشود.براهنی در ۵ فروردین ۱۴۰۱ در تورنتو کانادا درگذشت

محمدعلی اسلامی ندوشن
محمدعلی اسلامی ندوشن در سال ۱۳۰۳ در ندوشن، در خانوادهای متوسط به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را نخست در مدرسه «ناصرخسرو» ندوشن، و بعد از آن به دبستان «دینیاری» رفت و تا کلاس سوم متوسطه را در دبیرستان «ایرانشهر» یزد گذراند. در سال ۱۳۲۳ به تهران عزیمت کرد؛ بقیه دوره متوسطه را در دبیرستان البرز به پایان رساندو آنگاه برای ادامه تحصیل وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد و به دریافت لیسانس نائل آمد. وی شعر سرایی را از حدود ۱۲ سالگی آغاز کرد و پس از ورود به تهران نیز، در دوران دبیرستان، حرفهایتر شعر میسرود. او در این زمان، بعضی از قطعات شعری خود را در مجله سخن منتشر کرد. ندوشن در ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ به سبب کهولت سن در ۹۷ سالگی در تورنتو، کانادا درگذشت.

احمد مهدوی دامغانی
احمد مهدوی دامغانی در ۱۳ شهریور ۱۳۰۵ مشهد در خانوادهای اهل فضل و دانش دیده به جهان گشود. علوم متداول قدیم و جدید را در آن شهر فراگرفت و موفق شد دوره سطح حوزوی را به کمال به پایان رساند سپس در تهران اقامت گزید. در سال ۱۳۲۷ از دانشکدهٔ معقول و منقول (بعداً الهیات) دانشگاه تهران و در سال ۱۳۳۳ در رشتهٔ ادبیات فارسی از دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران با کسب رتبه اول، لیسانس گرفت. در سال ۱۳۴۲ از دانشگاه تهران درجهٔ دکتری در زبان و ادبیات فارسی گرفت و موضوع رسالهٔ دکتری او تصحیح کتاب «کشفالحقایق» عزیزالدین نسفی به راهنمایی محمدتقی مدرس رضوی بودمهدوی دامغانی در تهران تحصیل دروس حوزوی را ادامه داد و در دروس خارج بزرگانی چون؛محمدتقی آملی ،محمد علی مدرس خیابانی ، میرزا مهدی آشتیانی ،شرکت جست و موفق شد اجازاتی که تصدیق علمیت او را می کرد نیز دریافت کند. احمد مهدوی دامغانی دارای قلمی شیوا و بسیار رسا است.چندان که بزرگانی چون؛سید علی حسینی سیستانی متون او را بهترین منشات معاصر می داند.از همین روی مجلات متعدد که جنبه علمی و اجتماعی داشتند درصدد چاپ مقاله های او بودند.مانند:مجلههای یغما، کلک، گلچرخ، ایراننامه، ایرانشناسی، رهآورد و گلستان و... . از مشهورترین مقالههای او مآخذ ابیات عربی کلیله و دمنه و مآخذ ابیات عربی مرزباننامه است. جمعه ۲۷ خرداد ۱۴۰۱ پس از چند روز بستری در بیمارستان پن فیلادلفیا، آمریکا درگذشت.

هوشنگ ابتهاج
امیر هوشنگ ابتهاج یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۰۶ در رشت متولد شد. هوشنگ ابتهاج دوره تحصیلات دبستان را در رشت و دبیرستان را در تهران گذراند و در همین دوران اولین دفتر شعر خود را با نام نخستین نغمهها منتشر کرد. ابتهاج از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ شمسی سرپرست برنامه گلها در رادیوی ایران (پس از کنارهگیری داوود پیرنیا) و پایهگذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود.
ابتهاج مهر ۱۳۹۲ در گفتوگویی با محمد قوچانی، مهدی یزدانیخرم و علیرضا غلامی که در مجله مهرنامه منتشر شد گفته بود: «من به سلامت تئوریک سوسیالیسم باور دارم. هنوز باور دارم که هیچ راهی جز سوسیالیسم پیش پای بشر نیست. کمونیسم هم یک آرمان دور است. تا بهقول معروف یک انسان تراز نوین ساخته نشود که هرکس به اندازه کارش بخواهد و بهرهمند شود، کمونیسم قابل تحقق نیست.»مهرنامه این مصاحبه را نخستین گفتوگوی مطبوعاتی هوشنگ ابتهاج با یک نشریه دانست. هوشنگ ابتهاج ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ در سن ۹۴ سالگی در شهر کلن آلمان به علت نارسایی کلیه و کهولت سن درگذشت.

عباس معروفی
عباس معروفی به سال ۱۳۳۶ در تهران (بازارچه نایب السلطنه) متولد شد. دیپلمه ریاضی و فیزیک از دبیرستان مروی، و فارغالتحصیل دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران در رشته ادبیات دراماتیک است. نخستین مجموعه داستان او با نام «روبروی آفتاب» در سال ۱۳۵۹ در تهران منتشر شد. پیش و پس از آن نیز داستانهای او در برخی مطبوعات به چاپ میرسید اما با انتشار «سمفونی مردگان» بود که نامش به عنوان نویسنده تثبیت شد. در سال ۱۳۶۹ مجله ادبی «گردون» را پایهگذاری کرد و سردبیری آنرا برعهده گرفت و بهطور جدی به کار مطبوعات ادبی روی آورد. سبک و روال وی در این نشریه با انتظارات دولت ایران مغایر بود و موجب فشارهای پی در پی و سرانجام محاکمه و توقیف آن شد. معروفی در پی توقیف «گردون» ناگزیر به ترک وطن شد. او به پاکستان و سپس به آلمان رفت و مدتی از بورس «خانه هاینریش بل» بهره گرفت؛ و یک سال هم به عنوان مدیر در آن خانه کار کرد. پس از آن برای گذران زندگی دست به کارهای مختلف زد؛ مدتی به عنوان مدیر شبانه یک هتل کار کرد و آنگاه «خانه هنر و ادبیات هدایت» بزرگترین کتابفروشی ایرانی در اروپا را در خیابان کانت برلین، بنیاد نهاد و به کار کتابفروشی مشغول شد؛ و کلاسهای داستاننویسی خود را نیز در همان محل تشکیل داد. چاپخانه و نشر گردون هم در همین مکان برقرار است که تاکنون بیش از ۳۰۰ عنوان کتاب از نویسندگان تبعیدی و آثار ممنوع در ایران را منتشر کردهاست. معروفی شهریور ۱۳۹۹ نخستین بار از ابتلای خود به سرطان خبر داد و نوشت: «سیمین دانشور به من گفت: غصه یعنی سرطان! غصه نخوری یکوقت، معروفی! و من غصه خوردم.» او پنجشنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۱ در ۶۵ سالگی درگذشت.

انتهای پیام