
علیرضا صفاخو، روزنامهنگار بخش کشاورزی، در یادداشت زیر با استناد به برخی موارد کمتوجهی مردان سیاستگزار بخش کشاورزی در ادوار مختلف به کشاورزی پایدار و به نوعی نقد شعارزدگی و استمرار روش نادرست و بدون اصلاح عملکرد نسبت به برقراری امنیت غذایی پایدار، استمرار بروز فجایع دردناک مانند قتل عام گسترده زنبورهای عسل در کشور طی سالهای اخیر و پیامدهای آن را در کل بخش کشاورزی مورد نقد و واکاوی قرار داده است.
برخی فجایع در تاریخ زیستِ جمعی ما ایرانیان ریشه در برخی ناهنجاریها دارد که نمونه عینی آن در حوزه کشاورزی کشورمان بسیار مشهود بوده و هست. از سویی برخلاف نظر کارشناسان اقتصاد کشاورزی و طرفداران کشاورزی پایدار، شعار خودکفایی گندم بیش از ظرفیت ساختار منابع آبی کشور گوش فلک را کر میکند و از سوی دیگر سخنگوی دولت با اقرار به نبودن بودجه کافی، از ناتوانی دولت در تعیین قیمت منطقی برای خرید گندم کشاورزان فراتر از قرار تصمیمگیری در شورای قیمتگذاری، با موضعی در ظاهر حق به جانب، اما در واقع تلویحا اقرار میکند همین است که هست، میخواهید بخواهید، نمیخواهید هم به مای سخنگوی دولت چه ارتباطی دارد!؟ البته که شاید گندم به لحاظ تاثیر روی قوتِ نان ملت، سیاسیترین محصول کشاورزی در ایران به ویژه طی ۳ دهه اخیر بوده است، اما در واقع “زنبورعسل” به عنوان حشره مفید گردهافشان فارغ از تعاریف و تمجیدهای از آن در کتاب مقدس مسلمانان، امنیتیترین موجود زنده نیز هست. چرا که وقتی این حشره خاص سهم مهمی در گردهافشانی محصولات کشاورزی دارد، انتظار میرفت که “قرارگاه امنیت غذایی در وزارت جهادکشاورزی” که گفته میشود از ساعات ابتدایی صبح علیالطلوع یعنی شش بامداد تشکیل جلسه میدهد به موضوع حفاظت از زنبورعسل – فارغ از دغدغه بازی با تخصیص اعداد بزرگ ارزی به نهادههای دامی – مدبرانه نگاه میکرد و دستکم از ضربالمثل ” فلفل نبین چه ریزه، بشکن ببین چه تیزه” درس میگرفت.
و البته که دولت به ویژه وزارت جهادکشاورزی طی سالهای اخیر -چه در زمانه دوره دوم وزارت محمود حجتی و چه دوره کاظم خاوازی و چه جواد ساداتینژاد نشان داد ترجیح میدهد راه خود را برود و به باور منتقدانش اگر یکجا “حرف مرد یکی باشد” حرف مدیران این وزارتخانه متولی امنیت غذایی کشور در راه ناراست طی شده است، حتی اگر امضاهای متزلزل آنها در حوزه اجرایی، موجب آبادیِ مُلک و میهن آشفته خاطرمان نگردد! اگر در یک مثال روشن نخواهیم راه دور برویم، ساداتینژاد در زمستان ۱۴۰۰ و طی ماههای نخست وزارتش بدون توجه به نقدهای کارشناسی پای حفاظت متعصبّانه از ادامه بقای مدیریتی ریاست وقت سازمان تعاون روستایی ایران و مشاور عالی او میایستد و یک لشکر از نیروهای روابط عمومی نیز تا نیمه شب ناگزیر هستند جور قصور کادر ارشد سازمان تعاون روستایی ایران در زمان آقای قادریفر را بدهند. بماند که با وجود تخصص ساداتینژاد در حوزه آب او عملکرد قابل ذکری از خود حتی در به جاگذاشتن یک دستاورد در حوزه تخصصی آب، یادگاری به ماندگار نمیگذارد!
اما چرا کم توجهی به زنبورعسل را مصداقی از بارزترین کمتوجهی مدیران وزارتخانه قرار دادم، از این تجربه نشات میگیرد که با وجود اهمیت نامگذاری یک روز از سال در مورخ ۲۰ می هر سال (۳۰ اردیبهشت) به نام روز جهانی زنبورهای گردهافشان در جهان که در صحن سازمان ملل متحد به اتفاق آرا در سال ۲۰۱۷ تصویب شد و با وجود قرارگرفتن نمادین کندوی زنبورعسل در محوطه برخی اماکن حساس اداری و حتی حکومتی مانند آنچه میشل اوباما در حیاط کاخ سفید به یادگار گذاشت؛ در قبال مرگ و میر و تلفات گسترده زنبورهای عسل در نقاط مختلف کشور، روزه سکوت گرفته اند و لام تا کام کلامی به زبان نمیآورند! باز مایه دلگرمی است که دکتر آقامیری رئیس سازمان دامپزشکی کشور و سرپرست کنونی وزارت جهادکشاورزی (که بدون جانبداری)، حداقل بدون واهمه دستورالعمل هماهنگی برای افزایش نظارت بر چرخه تهیه وتوزیع و استفاده از سموم کشاورزی و نیز آموزش و جانمایی محل استقرار زنبورستان را طی ابلاغیه تاریخ ۱۶ فروردین ۱۴۰۲ صادر کرده است.
اگرچه باید توجه داشت که با وجود این توصیه، جریان واردات و توزیع سم به قدری در شبکه بازار پرنفوذ هست که مرگ و میر زنبورهای عسل برای آنها مهم نباشد و حتی به اذعان زنبورداران، نوع تبلیغات خرید برخی سموم بسیار مرگبار برای حشرات مفید مانند زنبورهای گردهافشان اعم از زنبورعسل و … با ادعای نجات مزارع و باغات آنها فارغ از هر ملاحظه اخلاقی و انسانی در مراعات حال صنف پرورشدهندگان زنبورعسل یا محیط زیست بدون متولّی کشورمان است که تا لحظه نگارش این یادداشت، حتی یک بیانیه همدلانه در خصوص مخاطرات این دست سمپاشیهای بیرویه بر اکوسیستم کشورمان را نیز نداشته است.
از سویی طی دو سال اخیر با واردات بدون مطالعه و شتابزده برخی سموم منسوخ شده در جهان به سبد سموم مصرفی ایران، تیشه به ریشه کشاورزی، زنبورداری و محیط زیست کشور زده میشود و از سوی دیگر شورای عالی سازمان حفظ نباتات دست کم پس از فاجعه بهار سال ۱۴۰۰ در آذربایجان غربی تا اواخر سال ۱۴۰۰ که رئیس سابق این سازمان تغییر کرد، نه تنها در قبال جبران خسارات سنگین وارده به زنبورداران از تشکیل یک جلسه شورای عالی برای ممنوع کردن برخی سموم مصرفی کشاورزی طفره رفت، بلکه امروز هم در قبال تداوم فجایع تلفات زنبورهای عسل در استانهای متعدد کشور سکوت غیرموجه خود را تداوم داده است. و در این میان گویا تذکر اخیر نماینده اسدآباد همدان به سرپرست وزارت جهادکشاورزی در صحن علنی مجلس نیز در بین اخبار توزیع پرحرف و حدیث خودروهای شاسی بلند در قبال استیضاح یا عدم استیضاح وزیر تازه عزل شده وزارت صمت، به اندازه صدای زنبورعسلی از کنار گوش نمایندگان همهمه کننده در صحن مجلس هم شنیده نشده است!
با این وجود اگرچه خبرگزاری ایلنا در گزارش ویژه، تفصیلی و مستند از قتل عام زنبورهای عسل به دست سموم خطرناک کشاورزی (لینک اینجا)، آشکارا حجم گستردهای از نابسامانی در مدیریت توزیع و مصرف این سموم را مخابره کرده است، اما وقتی سکوت با ملاحظات غیرموجّه متولیان سازمانهای جهادکشاورزی یا استانداری در برخی استانها از جمله همدان به گوش میرسد و آنها که باید پاسخگو باشند زیر بار پذیرش شرایط بحرانی برای زنبورداری و در واقع کشاورزی و محیط زیست کشور نمیروند، چگونه میتوان به نجاتِ ایران امید بست!؟
انتهای پیام