تهران ۲۰.۶۷° كمينه ۲۰.۴°  بیشینه ۲۱.۷۹°
۰۸ فروردين ۱۴۰۱ - ۰۹:۳۹

رانت قانونی و جاده کندوان با پایه یک افتخاری؟

برای اینکه بفهمید جامعه امروز ایرانی و افراد پیرامون شما تا چه به اعتلای ایران و انسانیت وفادارند نیاز نیست که بفهمید چه گرایش سیاسی دارند یا به کدام هنر و مطالعات اشراف دارند، فقط کافیست تا به نفع جامعه و مردم و کشور چند تصمیم بگیرید، آنوقت واکنش آدم های مدعی تمدن و انسانیت را خواهید دید.
کد خبر: ۴۰۶۲۵

رانت قانونی و جاده کندوان با پایه یک افتخاری؟

اگر در سیستمی کار می کنید که کارکنان با مردم تماس دارند، از کارکنان بپرسید که آیا حاضرند برای دریافت حقوق و مزایا از "مردم" (ارباب و رجوع) در مورد عملکرد آنها نظر سنجی شود، حداقل از مردم در مورد نحوه برخورد لسانی آنها سوال شود؟ تعجب نکنید که ناگهان با پاسخی مواجه شوید که همه دیکتاتورها می دهند؟

مردم مگر چه می فهمند و مگر چقدر شعور دارند؟ این مردم؟؟؟ آقا دارید آنها را پر رو می کنید؟؟ در واقع دیکتاتوری و استبداد در روح و روان بسیاری از ما جلوس کرده و خیمه زده و فقط منتقد سایرین هستیم، بسیاری از ما بیشتر از انکه تصور کنیم دیکتاتوریم و صحبت از تمدن و انصاف ابزاری است برای دیکتاتور بزرگ تر شدن و یک نقاب بر روی باورهای باطنی.

حالا اگر در یک سیستمی کار می کنید که مثلا درمانی است یا عمرانی ، خوب و دقیق رفتار بسیاری از افراد را زیر نظر بگیرید.

اولا در عمل باورهایی می بینید که گویی دقیقا از قبائل بدوی سرچشمه گرفته است، کارکنان دارای سابقه بالاتر خود را مالک همه چیز می دانند و اصلا کاری ندارند که قانون تمایز بین یک کارمند رده پایین تر و بالاتر را در حقوق و مزایا دیده و او حق ندارد کارمند جدیدالورود را استثمار کند، کارکنان شرکتی زیر دست و پا در حالی له می شوند که غالبا حتی بهتر و منظم‌ تر کار می کنند؟! پیشنهادات اصلاحی و هر نقدی زیراب زنی و تضعیف پایه های مدیریت تلقی می شود و ..‌

یا ممکن است شما با یک کارمند ظاهرا متمدن که نصف عبارات و جملاتش انگلیسی است و کراواتی هم می زند و پیپ می کشد و دائما از آنچه در غرب و شرق دیده صحبت می کند،مواجه شوید که سالی یکی و دو ماه در آن طرف آب است، حتی مثلا در شرکت یا بیمارستانی در آن طرف آب هم کار می کند، اما او هم وقتی پای منافع به میان آید،مثل قبائل بدوی بر زور و استثمار پافشاری می کند و هیچ اعتقادی به کار تیمی و ارزش های گروهی ندارد، کار خود را برتر از همه می پندارد ، خود را موتور سیستم و قلب سیستم می داند و حیات و ممات بقیه را به بود و نبود خودش وابسته می داند، از تمام مظاهر پیشرفت غرب صحبت می کند اما وقتی پای عدالت در پرداخت و عدالت در استخدام یا فرهنگ کار تیمی می آید و وقتی پای عدالت در پژوهش،و عدالت در بودجه و ... می آید دلش و جانش با همان قوانین قبائل بدوی است و وقتی به عدالت می رسد و چرایی سکوتش در برابر بی عدالتی می رسد، پاسخی می دهد تا خود را خلاص کند:

کجای اینجا شبیه غرب است؟!

و چنان راه خود را کج می کند و بحث را عوض می کند که انگار آبی بر روی اردکی ریختید که او را خیس نخواهد کرد.

 

حالا شاید بپرسید مقصر این وضعیت چه کسانی هستتد؟

پاسخ بنده: سیاستمداران

چرا؟!

معتقدم در کشور ما به شکل زننده و بسیار عریانی به اشکال مختلف تبعیض و شکاف قانونی شده و فجایعی به نام امتیاز و امتیازفروشی و مجوز و مجوز فروشی و انواع و اقسام رانت ها را ایجاد شده، و دیگر عجیب نیست که جامعه به تدریج همین ارزش ها را بپذیرد و در خود نهادینه کند.

وقتی شما رانت فرزندان اعضای هیئت علمی را آنهم به شکل قانونی ایجاد کردید، اینجا دیگر باید نشست و زار زار گریست زیرا اینها نشانه های بدی از به محاق رفتن فرهنگ است. وقتی دانشگاه به عنوان موتور محرکه کشورهای پیش روی دنیا به فساد تبعیض آنهم توسط خود اعضای هیئت علمی تن بدهد، خیلی از امیدها کمرنگ می شود، سهمیه های آموزشی فاجعه بارترین تصميمي است که می شود حتی به آن فکر کرد، کاری که هیج کشور عاقلی انجام نمی دهد، درست مثل این است که بخواهیم به یک رزمنده یا فرزند هیئت علمی دانشگاه، گواهینامه پایه ۱ با ارفاق بدهیم و بگوییم این هم یک تریلی و تشریف ببرید جاده کندوان ؟؟ معلوم است که عاقبت آن جاده و تریلی و ... چه می شود، تفاوت این است که شعور عینی ما به کندوان می رسد اما به بلای خانمانسوز رانت های قانونی و عواقب آن و تاثیر شگفت آن بر تضعیف پایه های مُلک و مَلِک نمی رسد؟؟؟؟!!

انتهای پیام
اشتراک گذاری :
ارسال نظر

آخرین اخبار روز