تهران ۱۹.۸۴° كمينه ۱۹.۸۴°  بیشینه ۱۹.۹۹°
۲۲ تير ۱۴۰۱ - ۱۶:۱۲

نگاهی به نمایش «گردن»

کد خبر: ۴۳۱۶۲

نگاهی به نمایش «گردن»

در جست‌وجوی فرم‌های به چشم نیامده

احسان زیورعالم-روزنامه‌نگار

چندی پیش در گفت‌وگو با یکی از کارگردانان خوش‌نام درباره نقد تئاتر، او از نگاه متصلب ناقدان به محتوا و مضمون‌های آثار روی صحنه انتقاد کرد و گفت ناقدان کمتر درباره خود اثر حرف می‌زنند. آنان بیش از اینکه درباره عملکرد یک اجرا سخن بگویند، بخشی از مضمون بازتاب‌دهنده را بسط می‌دهند. برای باز کردن منظور این نقد می‌توان مثال ساده‌ای زد. برای مثال در تالار مولوی نمایشی با عنوان «گردن» به کارگردانی آرمین حمدی‌پور روی صحنه است که داستانش اقتباسی از «خدای کشتار» یاسمینا رضاست. داستان نمایش نیز روایتگر نزاع 2کودک در مدرسه است که بدون حضور آنها نزاعشان به رابطه میان والدینشان کشیده می‌شود و رابطه دوستانه ظاهری آنان به رابطه‌ خصمانه واقعی‌ای بدل و در نهایت منجر به فروپاشی پیوند زناشویی می‌شود.

طبق بحثی که در ابتدا بیان کردم، عموما ناقدان درباره این سخن می‌گویند که یاسمینا رضا قصد گفتن چه داشته است یا حمدی‌پور به چه میزان توانسته است مفاهیم مندرج در نمایشنامه رضا را اقتباس کند. برخی هم احتمالا با چشم‌اندازهای فرویدی یا لکانی به نقد روانکاوانه می‌پردازند و اینکه چگونه کودکی سرکوب شده، به زنجیره‌ای طولانی در سرکوب کودکی‌های آتی می‌شود و نمایش «گردن» نیز به نوعی در حال نشان دادن آن است. اگرچه برای تماشاگر این نمایش این وجه روانکاوانه اظهر من الشمس است اما بی‌شک برای ناقدان این مسئله می‌تواند زمینه‌ای جذاب برای نوشتن باشد.

اما قصد دارم طبق توصیه دوست کارگردانم درباره خود اثر حرف بزنم. درباره چیزی درون اثر که مشخصا از آن حمدی‌پور است. نه ربطی به داستانش دارد و نه ربطی به یاسمینا رضا بلکه دقیقا مرتبط به چیزی است که ما آن را میزانسن می‌نامیم و من آن را به اختصار «دانش دانستن قرار دادن هر چیزی روی صحنه» توصیف می‌کنم. مخاطب نمایش «گردن» حین تماشای نمایش با فرمی از حضور بازیگر روی صحنه مواجه می‌شود که کمی ناآشنا و البته نامنتظره است. حتی ممکن است گروه را متهم به رویه‌هایی چون نمایشنامه‌خوانی کند؛ به حداقل رساندن کنش، استقرار بازیگرها در نقاطی که به هیچ عنوان مکان را معرفی نمی‌کند و حتی ارتباط چشمی میان بازیگران را از میان برمی‌دارد. البته می‌شود فهمید قصد حمدی‌پور از چنین میزانسنی چه بوده است. جدا کردن شخصیت‌ها از هم و ممانعت از رودررویی آنان به مخاطب و بازیگر اجازه می‌دهد دست به یک ارزیابی سواشده از شخصیت‌ها داشته باشد. برخلاف متن رضا که توصیف وضعیت را در درهم‌تنیدگی شخصیت‌ها می‌بیند، حمدی‌پور مسیر تجزیه را دنبال می‌کند؛ هرچند در نهایت این تجزیه شخصیت‌ها منجر به یک ترکیب می‌شود. این وضعیت میزانسنی مرا به یاد یک مفهوم جذاب در ریاضیات می‌اندازد که می‌تواند حتی به کلیت میزانسن در تئاتر نیز بسط و توسعه یابد.

ماتریس (Matrice) آرایشی مستطیلی شکل از اعداد است که به‌صورت سطر و ستون در میان 2کروشه نگاشته می‌شود. کاربرد ماتریس در ریاضی و فیزیک گسترده است؛ ابزار جذابی است برای محاسبات و البته در نظام برداری و توصیف موقعیت یک جزء عددی در یک مجموعه. امیدوارم حین خواندن این مطلب کنجکاو شوید و تصویر ماتریس را در اینترنت جست‌وجو کنید. ببینید آرایش اعداد در یک ماتریس به چه نحوی است. اعدادی که به‌صورت ستون و سطر در کروشه قرار گرفته‌اند و از یک نظم دقیق برای ایجاد فرصت محاسبه بهره‌مند شده‌اند، چه وضعیت میزانسنی‌ای در کروشه ریاضیاتی دارند. نمایش حمدی‌پور نیز چنین تصویری را تداعی می‌کند.

نمایش از 5ستون و 4سطر تشکیل شده است. هر بازیگر یکی از ستون‌های این ماتریس 4در5 است. هر سطر نیز بازنمایی از یک موقعیت مکانی یا تقدم زمانی است. هر گاه بازیگران به تماشاگران نزدیک می‌شوند می‌دانیم قرار است وارد دیالوگ شوند و وقتی به انتهای صحنه می‌روند به‌معنای خروج یا عدم‌حضور روی صحنه است. پس اساسا موقعیت هر بازیگر در هر درایه می‌تواند حامل یک معنا باشد. درایه به جایگاه هر عدد در ماتریس گفته می‌شود؛ به‌عبارتی محل قرار گرفتن عدد در هر سطر و ستون. در ماتریس هر درایه اعتبار خاص خود دارد؛ برای مثال اعدادی که در قطر اصلی ماتریس قرار می‌گیرند به‌مراتب مهم‌تر از اعداد دیگرند. این چیزی است که از میزانسن نمایش «گردن» به‌خوبی درک می‌شود.

تفکیک بازیگران در یک ماتریس به ما این اجازه را می‌دهد که ما او را جداگانه ارزیابی کنیم. تحلیل دقیق از شخصیت‌پردازی می‌تواند به ما کمک کند موقعیت‌های میزانسنی یک شخصیت روی صحنه را به خوبی انتخاب کنیم؛ چیزی که در کارگردانی حمدی‌پور درک‌پذیر است. قصد ندارم جزئیات اجرا را باز کنم. قصدم آن است با چشم‌اندازی تازه به دنیای تئاتر نگاه کنیم اما برای مثال شخصیت‌های واجد نوعی راز که عموما 2مادر نمایش از آن تبعیت می‌کنند، به گوشه‌های صحنه انتقال داده می‌شوند و در زمان‌ بازتاب رازهایشان تا جای ممکن به تماشاگر نزدیک می‌شوند؛ یعنی در سطر نخست ماتریس اجرا قرار می‌گیرند اما در گوشه‌ها که درایه‌های اولیه قطرهای اصلی و فرعی ماتریس به‌حساب می‌آیند. اهمیت این جایگاه در محاسبات است. درایه‌های اصلی که این بازیگران اشغال می‌کنند بدل به کلیدهایی برای حل معمای روابط و گذشته شخصیت‌ها و البته فهم بهتری از آنچه بر سر بچه‌ها آمده است می‌شود.

ماتریس‌ها در ظاهر ساده و باطن پیچیده‌اند. در دنیای رایانه‌ها ماتریس‌ها و چینش‌هایشان می‌توانند جهان داده‌ها را بازتعریف کنند. قرار گرفتن هر داده روی حافظه رایانه ما برمبنای ماتریس‌هاست تا نظامی منطقی از چینش‌ها را پدید آورد.

ماتریس‌های تئاتری به پیچیدگی ماتریس‌های رایانه‌ای نیست اما می‌توانیم با مطالعه ماتریس‌وار میزانسن به درک بهتری از میزانسن برسیم. حتی می‌توان مفاهیم ریاضیاتی ماتریس ازجمله ضرب و جمع و وارون ماتریس را هم روی صحنه بازتعریف کرد. با این حال حمدی‌پور با طراحی میزانسنی به ظاهر ساده کمک می‌کند بازیگرانش راحت‌تر نقش خود را بازتاب دهند. قرارگیری از هر شخصیت در هر درایه، اجازه می‌دهد با کمترین کنش بازیگر دنیای درونی شخصیت خود را بازتاب دهد. حرکت‌های اندکی که صرفا در بردارهای افقی و عمودی صورت می‌گیرد چشم‌انداز مینیمالی ارائه می‌دهد از اینکه در این ماتریس معادلات به راحتی از بین نمی‌رود. حتی حضور مرکزی مدیر مهدکودک- شخصیتی که در متن یاسمینا رضا نیست و همواره در میانه است- مهم‌ترین درایه یک ماتریس که همیشه در محاسبات حضور چشمگیر دارد و گویی او کلید حل همه داستان است.

انتهای پیام
اشتراک گذاری :
برچسب ها : تئاتر یاداشت
ارسال نظر

آخرین اخبار روز