اخبار معاصر: رضا رویگری (متولد ۶/ دی
/ ۱۳۲۵) بازیگر تئاتر،
سینما و تلویزیون و خواننده ایرانی است. او همچنین در حرفه نقاشی نیز فعال بوده و در
سالهای اخیر در نمایشگاه هایی در ایران و آمریکا، آثارش را به نمایش گذاشته است.
رضا رویگری تاکنون سه آلبوم موسیقی با نامهای «از عشق گفتن» و «غوغا»
و «کازابلانکا» به بازار هنر عرضه کرده است. وی همچنین، خوانندۀ سرود معروف «ایران
ایران» دراول انقلاب می باشد. رضا رویگری بازیگر سرشناس سینما و تلویزیون حدودا دو
سالی میشود که به علت عوارض ناشی از سکته قلبی تقریبا از سینما و تلویزیون دور است.
در این مدت این همسرش تارا کریمی است که تمام وقت کنار او حضور دارد و از وی پرستاری
میکند.
کریمی که ۲۶ ساله
است و ۴۳ سال از رویگری
کوچکتر است در گفتگویی درباره ماجرای آشنایی خود و این هنرپیشه خوش مشرب سخن گفته است.
وقتی برای استقبال رفتم با رضا آشنا شدم تارا کریمی که در شیراز با رویگری آشنا شده
با اشاره به اینکه قبل از آشنایی نمیدانسته وی بازیگر است می گوید: من اصلا ایشان
را به عنوان بازیگر نمیشناختم و هیچ کاری از ایشان ندیده بودم. راستش در افتتاحیه
برنامه ای در شیراز رضا رویگری به عنوان مهمان دعوت شده بود و دوست من هم وظیفه میزبانی
ایشان را برعهده داشت. وقتی برای استقبال از ایشان به فرودگاه رفتیم اولین بار ایشان
را دیدم و طی چند روزی که آنجا بودند با هم آشنا شدیم. پدرم مخالف ازدواجمان بود تارا
کریمی که موقع ازدواج با رویگری فقط ۲۳ سال
داشت درباره مخالفتهای والدین اش با این ازدواج بیان می کند: پدرم مخالف بود و حتی
خواهر بزرگم مدام به من میگفت چه اتفاقی افتاده، تو که برنامه دیگری برای زندگیات
داشتی و نمیخواستی ازدواج کنی. اما به هر حال این اتفاق افتاد. خیلیها میگفتند رضا
جای پدرت است و از این ازدواج برحذر کن ولی حرف مردم برایم مهم نبود.
رضا یک خانه داشت که آن را هم برای اینکه پسرش به زندان نیفتد فروخت این
زن جوان درباره وضعیت اقتصادی رویگری هنگام ازدواج با وی بیان می گوید: زمانی که من
با رضا ازدواج کردم تنها با یک حلقه ازدواج کردیم. رضا یک خانه داشت که آن را هم بابت
اینکه پسرش به خاطر عدم پرداخت مهریه به زندان نیفتد فروخت. حتی خانه ای که در آن ساکن
هستیم اجارهای است.
از رضا رویگری بیشتـر بــدانید
پدرم در تجریش باغبان بود و من تنها پسر او، وقتی که بچه بودم، نقاشی
میکردم، در کوچه پس کوچههای خلوت تجریش به همراه دوستانم. از زمانی که در دوران کودکی
به سینما بهار تجریش میرفتم به سینما و هنرپیشگی علاقهمند شدم. پدرم مخالف هنرپیشه
شدن من بود، حتی میگفت نقاشی هم نباید انجام بدهی.
وقتی رضایت پدر را به دست آوردم، سر از تئاتر در آوردم آن زمان او تازه
به دبیرستان راه یافته بودم. نمایشی داشتیم در رابطه با تعزیه امام حسین(ع)، وقتی پدرم
آمد نمایش مرا دید (البته از دور که من نبینمش… نمیدانم
چه کسی به او خبر داده بود که من دارم نمایش بازی میکنم.) ناراحت نشد و گفت اینها
مطرب نیستند،؛ دیگر هم کاری به کارم نداشت. وقتی در اوایل انقلاب ترانه معروف «ایران
ایران ایران، رگبار مسلسلها» را خواندم، سربلند شد و گفت کار ما هنر است نه مطربی.
۲۶ دیماه سال ۵۷، روزی که شاه رفت به استودیوی صبا در خیابان
کاخ آن زمان و فلسطین کنونی در حالی که حکومت نظامی بود، رفتم و آن ترانه با شعر «حسین
سرفراز» را خواندم.
بعد از انقلاب با یکی از دوستانم کارگاه کوچکی درست کرده و ترشی تولید
میکردیم، اسمش را نیز گذاشته بودیم «محصولات خانگی کدبانو»… کارمان
رونق گرفت تا اینکه «رضا ژیان» خدا بیامرز مرا دوباره به سوی هنر سوق داد. گل کارمان
«اجارهنشینها» بود، یک فیلم جذاب برای همه خانوادهها… از
سال ۷۳ دور بازیگری را
خط کشیدم و دوباره به نقاشی روی آوردم. مدتی به آمریکا رفتم، در آنجا با همسرم آشنا
شدم و ازدواج کردم…
وی پس از بازگشت
و دوری چندین ساله از سینما، در سال ۸۰ با
فیلم «بوتیک» به سینما بازگشت. در سالهای اخیر در بیشتر مجموعههای تلویزیونی بازی
کرد اما تک و توک در سینما، مثل اخراجیهای۳ اوج هنرنماییاش،
بازی در سریال مختارنامه و نقش کیان بود.
به خاطر بازی در این مجموعه سیگار را ترک کرد و چند سالی است که دیگر
سیگار نمیکشد. به ورزش علاقه فراوانی دارد و بیشتر عصرها اگر سرصحنه نباشد، باید او
را در باشگاه بدنسازی ببینید. سعی میکند غذاهای دریایی میل کند و به پوست صورتش برسد،
او یکی از محبوبترین بازیگران میانسال است. صدای بسیار گیرایی دارد و تاکنون ۲ آلبوم موسیقی سنتی روانه بازار کرده است.
آدم حساس و دل نازکی است، میگوید: کودک درونم حضور پررنگی در زندگیام دارد. در سالهای
اخیر، هر سال، در بیش از چند پروژه بازی کرده است که در نوع خود رکورد محسوب میشود.
انتهای پیام/
انتهای پیام