نعمت احمدی*: يکي نمايندگاني که با موتور گازي و دوچرخه به طرف مجلس ميرفتند و خط دوم، پايان دوره نمايندگي که نمايندگان سوار بر بنز بهسرعت ويراژ ميدادند. ياد گلآقا با آن نگاه عميق و حساسش بهخير.
زماني مجلس جاي بزرگاني مثل مقام معظم رهبري، آيتالله هاشمي رفسنجاني، موسويخوئينيها و دهها اسم ديگر که سرمايههاي انقلابند، بود. نوع نگاه و گزينش کمکم از مجلس سوم به سويي رفت که خروجي آن نمايندگاني شدند که در نهايت همين نهاد از پروندههاي فساد مالي آنان ياد کرد و تعداد زيادي از نمايندگان مستقر به اتهاماتي که عمدتا ناشي از فساد بود، از ورود دوباره به مجلس بازايستادند.
اقدامي که نماينده سبزوار در روزهاي گذشته انجام داد، قابل مقايسه با فساد مالي نمايندگاني که ردصلاحيت شدند، نيست. قرار بود مردم ولينعمت مسئولان باشند و قرار بود يک موي کوخنشينان با همه کاخنشينان عوض نشود. پرسش اين است: آيا خطوط ويژهاي که براي امدادرساني و حرکت وسايل نقليه عمومي که همان پابرهنگان و کوخنشينان را در اتوبوسهايي که جمعيت مسافر آن فشرده است، بايد در اختيار نمايندگاني قرار گيرد.
که از بهترين امکانات استفاده ميکنند و خودروي معمولي و چندصدميليوني توليد داخل را لايق شأن خود نميدانند و درخواست خودروي شاسيبلند ميکنند؟ نمايندگاني که با يک نگاه کوتاه به هزينههايي که براي انتخابات ميکنند، معلوم ميشود که ديگر عصاره ملت نيستند و نگاه به بودجهاي که هر ساله براي رفاه نمايندگان از تصويب همين نمايندگان ميگذرد، جدايي آنان از ملت را ساختاري کرده است. وقتي در ملأعام و آن هم ماموري که براي حفظ امنيت و رفاه حال مردم در گرما و سرما با کمترين امکانات خدمت ميکند، به خاطر اجراي همان قوانيني که نمايندگان مجلس آن را تصويب کردهاند، سيلي ميخورد، حساب ديگر مردم معلوم است.
در خاطرات چرچيل ميخوانيم که براي حضور در يکي از جلسات سرّي و محرمانه در اوج جنگ جهاني دوم، مجبور ميشود درحاليکه شهر لندن زير آتش ميسوزد و صداي آژير آمبولانسها و حرکت ماشينهاي آتشنشاني در هياهوي بمباران گم ميشود، وارد خيابان ورود ممنوعي شود. ناگهان پليس راهنمايي و رانندگي جلوي اتومبيل نخستوزير را ميگيرد.
راننده به پليس ميگويد که حامل نخستوزير است و به جلسه محرمانه و سرّي ميروند که اگر تاخير کنند، موجب خسارت ميشود. پليس بدون توجه به گفتههاي راننده نخستوزير ميگويد: اين خيابان ورود ممنوع است و من مسئول راهنمايي و رانندگي آن هستم و شروع به نوشتن برگ جريمه ميکند. چرچيل خطاب به پليس ميگويد: برگ جريمه را به اسم من بنويسيد. پليس با آرامش ميگويد: جناب نخستوزير! من مسئول اجراي قانونم، راننده ماشين خطا کرده است، بايد او را جريمه کنم اما شما ميتوانيد برگ جريمه را از راننده بگيريد و شخصا آن را پرداخت کنيد.
وقتي برگ جريمه را تحويل راننده ميدهد و راننده قصد ادامه راه را دارد با اين دستور پليس روبهرو ميشود که بايد دور بزنيد، چون اجازه حرکت در خيابان ورود ممنوع را نداريد. بعد از اين سخن پليس، چرچيل شادمان زمزمه ميکند: جنگ را برديم، جنگ را برديم. راننده ميپرسد: برخورد پليس با ما و جريمه کردن و جلوگيري از حرکت و نرسيدن به جلسه مهم و محرمانه چه ربطي به جنگ و بردن و باختن آن دارد؟
چرچيل جملهاي تاريخي ميگويد: جنگ را از اين بابت برديم که در اوج جنگ و بمباران شهر و حرکت بيوقفه آمبولانسها و ماشينهاي آتشنشاني، قانون در لندن حاکم است و پليس به وظيفه قانوني خود حتي نسبت به نخستوزير و جلسه مهم و محرمانه او عمل ميکند. طبيعي است جوامعي که به قوانيني که تصويب کردهاند، احترام ميگذارند، حتي در شرايط سخت و در تنگناهاي موجود، موفق ميشوند.
اما نمايندهاي که به خود اجازه ميدهد در حالت عادي و اينکه تخلف کرده و از خط ويژهاي که مخصوص وسايل نقليه امدادي و عمومي است، استفاده اختصاصي کرده و وقتي با ايراد و انتقاد مامور وظيفهشناس روبهرو ميشود، به صورت او سيلي ميزند، تفاوت دو جامعه توسعهيافته و جامعهاي را که با تاسف عصاره آن امثال اين نماينده خاطي هستند نمايان ميکند.
سيلياي که اين نماينده بر چهره سرباز پليس وظيفهشناس نواخت، حکايت شلاق اربابان و خوانيني است که در طول تاريخ بر گرده رعاياي مظلوم ميزدند. آيا رئيس مجلسي که درصدد است، مجلس را به جايگاه واقعي خود برساند، ضربآهنگ اين سيلي نواختهشده بر قامت قانون را نميشنود؟
آيا کميسيون نظارت بر رفتار نمايندگان که بايد بر عملکرد نمايندگان و حفظ شأنيت نمايندگان مجلس در مقابل تخطي بعضي از نمايندگان دفاع کند، صداي اين کشيده و سيلي را نشنيده است؟ پرسش اين است: تا کي بايد نوع نگاه آمرانه و از بالا به پايين بعضي از تازهبهدوران رسيدهها را تحمل کنيم؟
تصويري که از اين واقعه در فضاي مجازي پخش شد و به تکرار ديده ميشود، شکوائيه گويايي است از زبان کساني که در مظلوميت توان فرياد کشيدن ندارند. آقايان نمايندگان! کميسيون نظارت بر رفتار نمايندگان! هياترئيسه مجلس! آقاي رئيس مجلس! ارتعاش اين سيلي را که در تاريخ ثبت شد، آيا حس نميکنيد؟
*حقوقدان
انتهای پیام