تهران ۲۴.۹۱° كمينه ۲۴.۸۴°  بیشینه ۲۵.۷۹°
۲۱ مهر ۱۳۹۴ - ۰۷:۱۱

سیاست به‌مثابه‌ی عدالت

آیت‌الله مهدوی‌کنی الگوی موفق عجین کردن عدالت با سیاست است. الگوی موفقی که توانست در جایگاه یک عالم دینی، هم به وظایف ذاتی روحانیت عمل کند و هم در عرصه‌ی سیاست جانب اعتدال و انصاف را رعایت کند.
کد خبر: ۳۷۷۷
اخبار معاصر: رهبر معظم انقلاب: «...این عالم بزرگوار از جمله‌ی نخستین مبارزان راه دشوار انقلاب و از چهره‌های اثرگذار و یاران صمیمی نظام جمهوری اسلامی و از وفاداران غیور و صادق امام بزرگوار بود و در همه‌ی عرصه‌های مهم کشور در دوران انقلاب شجاعانه و باصراحت تمام نقش‌آفرینی کرد... همه‌جا و همه‌وقت در موضع یک عالم دینی و یک سیاستمدار صادق و یک انقلابی صریح ظاهر شد و هرگز ملاحظات شخصی و انگیزه‌های جناحی و قبیله‌ای را به حیطه‌ی فعالیت‌های گسترده و اثرگذار خود راه نداد. این انسان بزرگ و پرهیزگار، همه‌ی وزن وزین خود را در همه‌ی حوادث این ده‌ها سال در کفه‌ی حق و حقیقت نهاد و در دفاع از راه و سیره‌ی انقلاب و نظام، کوتاهی نورزید. رحمت و رضوان الهی بر روان پاک او باد...»
 
مقدمه: روحانیت در صحنه
 
هرچند حضور و فعالیت روحانیت شیعه در صحنه‌ی سیاسی و اجتماعی تاریخ ایران از زمان صفویه شروع شد اما در نهضت تنباکو و انقلاب مشروطه به اوج خود رسید. با وقوع انقلاب اسلامی ایران؛ جریان روحانیت شیعه علاوه بر نقش رهبری جامعه، عهده‌دار مسئولیت‌هایی اجرایی و علمی برای اداره جامعه هم شد. مسئولیت‌های از سنخ سیاست، امنیت، قضاوت، فقاهت و... بود. به عبارت دیگر روحانیت شیعه آنچه از میراث چندین هزارساله‌ی خود در حوزه آموخته بود حال باید به محک آزمایش می‌سپرد.
 
اما مسئولیت‌ها فقهای شیعه در مناصب سیاسی و اجتماعی همواره با یک بعد دیگر هم همراه بوده است. مفهوم عدالت. عدالت مهم‌ترین شرط روحانیت و فقاهت در تصدی مسئولیت‌های سیاسی و اجتماعی است. بر مبنای فقه شیعه برای تصدی ولایت، مرجعیت، قضاوت، امامت جمعه، امامت جماعت، شهادت و... صفت عدالت شرط است و جزء تفکیک‌ناپذیر مسئولیت‌هاست.
 
پس از وقوع انقلاب اسلامی ایران شبکه روحانیت و فقاهت مسئولیت‌های سیاسی اجتماعی نظام تازه تأسیس را بر عهده گرفتند که تقریباً همگی فقیه عادل بودند. قرار گرفتن شخصیت‌هایی همچون؛ آیت‌الله شهید مطهری به‌عنوان مشاور و بازوی اصلی رهبری، آیت‌الله شهید بهشتی در رأس قوه قضائیه، آیت‌الله صافی گلپایگانی در جایگاه دبیر شورای نگهبان، آیت‌الله مشکینی در جایگاه ریاست مجلس خبرگان، آیت‌الله قدوسی در جایگاه دادستانی کل کشور، آیت‌الله خامنه‌ای در جایگاه ریاست جمهوری، و شهدای محراب آیات مدنی، صدوقی، اشرفی اصفهانی، دستغیب، قاضی و... در جایگاه نماینده ولی‌فقیه و امامت جمعه شهرهای بزرگ و اثرگذار ایران همگی نشان از ورود روحانیت به حوزه‌ی تصدی مستقیم مسئولیت‌های سیاسی اجتماعی جامعه بود.
 
یکی از این شخصیت‌ها مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی (ره) بود که مسئولیت‌های خطیری همچون عضویت در شورای انقلاب، عضویت در شورای نگهبان، فرماندهی کمیته‌های انقلاب اسلامی، وزارت کشور، نخست‌وزیری، ریاست مجلس خبرگان رهبری،... را پذیرفت.
 
آیت‌الله خامنه‌ای در مجلس اول شورای اسلامی و در جریان رأی اعتماد به کابینه‌ی شهید باهنر در سال 1360، آیت‌الله مهدوی‌کنی را به صفاتی چند ستودند. صفاتی که تقریباً در سی‌وپنج سال بعد نیز دوباره تکرار شد. «شروع می‌کنم از فرد برجسته‌ی این کابینه و وزنه و آبروی این کابینه و کابینه‌ی قبل و چهره‌ی درخشنده‌ی همیشه در سنگر زجرکشیده‌ی کتک‌خورده‌ی این انقلاب، یعنی آیت‌الله مهدوی کنی که دیروز به ایشان شدیداً جفا شد، و جفا از سوی دوستان می‌شد. دشمنان خیلی حرف‌ها ممکن است بگویند... اما فشار مسئولیت و نیاز جامعه، این مرد فقیه عالم مجتهد، عادل کاردان قاطع و باتدبیر را وادار کرده که یک وزارتخانه‌ای را اداره کند... آقای مهدوی بسیار وزیر کشور خوبی است و اگر در این کابینه باشند، وزن این کابینه‌اند؛ آبرو و افتخار این کابینه هستند و اگر من به‌جای برادر عزیزمان آقای باهنر بودم همین اصرار را می‌کردم که ایشان را نگهدارید.»
 
دقت در این متن دو محور را معین می‌کند. 1. ثبات شخصیت آیت‌الله مهدوی کنی از ابتدای انقلاب تابه‌حال، 2. وزانت و شخصیت علمی و فقهی و همین‌طور اجرایی آیت‌الله از ابتدای انقلاب تا سال‌های اخیر.
 
به نظر می‌رسد سه عبارت عالم دینی، سیاستمدار صادق و انقلابی صریح که در پیام مقام معظم رهبری به مناسبت رحلت آیت‌الله مهدوی‌کنی صادر شده است؛ سه جزء تشکیل‌دهنده‌ی شخصیت آیت‌الله مهدوی کنی (ره) باشد که نشان از ملکه‌ی صفت عدالت در کنار مشخصه‌ی فقاهت است. عدالتی که عرصه‌ی سیاست مقهور آن است. سیاست به‌مثابه‌ی عدالت.
 
1.    عالم دینی
 
آیت‌الله مهدوی‌کنی تنها یک فعال سیاسی یا نهایتاً یک روحانی فاضل سیاسی نبود. ایشان تمامی مراحل فقهی و علمی حوزه علمیه را گذرانده و از محضر اساتید بزرگی همچون آیت‌الله بروجردی، امام خمینی (ره)، آیت‌الله گلپایگانی، علامه طباطبائی و علامه رفیعی قزوینی بهره برد. آیت‌الله مهدوی‌کنی از فقهای طراز اولی بود که در دوره اول شورای نگهبان از سوی امام در این شورای بلندپایه عضو شد. عضویت در شورای نگهبان نشان از وزانت فقهی ایشان داشت. وزانتی که برای بزرگوارانی نظیر آیت‌الله صافی گلپایگانی و آیت‌الله هاشمی شاهرودی بسترساز مرجعیت هم شد. در سال‌های پس از انقلاب نیز واگذاری تولیت مدرسه علمیه مروی از سوی امام خمینی (ره) به ایشان، عملاً آیت‌الله را به مجتهد طراز اول تهران تبدیل کرد.
 
آیت‌الله مهدوی‌کنی علاوه بر این وزانت فقهی در جایگاه یک عالم دینی هم تلاش داشت تا وظایف ذاتی روحانیت را نیز انجام دهد. تبلیغ، ارشاد، امامت جمعه و جماعت مسئولیت‌هایی بود که از سوی آیت‌الله مهدوی‌کنی در دوران انقلاب و پس از آن هیچ‌گاه فراموش نشد. قرار گرفتن در جایگاه ریاست مرکز رسیدگی به امور مساجد از سوی مقام معظم رهبری نشان از این ویژگی داشت. آیت‌الله از مرجعیت گذشت و تلاش کرد شأن فقهی و علمی خود را در قالب اثرگذاری اجتماعی چون منبر و محراب، دانشگاه و تدریس و حوزه و اخلاق ادامه دهد. آیت‌الله مهدوی‌کنی (ره) معلم اخلاق بود و تلاش می‌کرد منبر اخلاقش درد جامعه را التیام دهد.
 
آیت‌الله هرگز نپذیرفت که روحانیت در قالب یک حزب ظاهر شود. او می‌گفت روحانیت پدر جامعه است و عالمان شیعه همواره حامی مردم و جامعه بوده‌اند. نباید با تقید حزب این ظرفیت و پتانسیل را تقلیل داد. لذا آیت‌الله مهدوی‌کنی در عالم سیاست شأن اصلی روحانیت را فراموش نکرد. هرچند در سال‌های ابتدایی انقلاب به دلیل اضطرار در مناصب اجرایی قرار گرفت اما به‌زودی کناره گرفت و به مسئولیت‌های ذاتی یک عالم دینی در جامعه پرداخت. البته بدیهی است که حضور در سیاست هم جزو همین مسئولیت‌ها بود. پس برای آیت‌الله سیاست تابع وجهه عالمیت وی بود نه اینکه بخواهد از وجه دین برای ارتقای سیاسی خود بهره ببرد.
 
2.     سیاستمدار صادق
 
عرصه‌ی سیاست به عرصه‌ی نفاق و دورویی معروف شده است و هر آنکه در این مسیر قدم می‌نهد برچسب دورویی و عدم صداقت بر پیشانی او می‌خورد. شاید به همین خاطر بخشی از افکار عمومی همواره مواضع سیاستمداران را با اندکی تردید می‌پذیرند اما آیت‌الله مهدوی‌کنی را می‌توان یک الگوی موفق برای رد این تفکر دانست.

آیت‌الله فعالیت عرصه‌ی سیاست را بر مبنای تکلیف می‌دید و تلاش داشت از آن برای اقامه‌ی دین بهره ببرد، به عبارت دیگر وی سیاست را به‌مثابه‌ی ابزاری برای متدین‌تر و متخلق‌تر شدن بیشتر جامعه می‌دانست. ازاین‌رو در قاموس آیت‌الله در عرصه‌ی سیاست نمی‌بایست از دایره‌ی اخلاق، انصاف و عدالت عبور کرد.
 
آیت‌الله مهدوی‌کنی و طیف راست سنتی متهم به محافظه‌کاری بودند و عده‌ای به آنان را با برچسب اسلام آمریکایی آشکارا ظلم می‌کردند. اما آیت‌الله همواره با اعتدال حرکت می‌کرد و مشی معتدلانه داشت. آیت‌الله میانه‌رو نبود و هرگز بین خط حق و باطل حرکت نمی‌کرد او در جبهه‌ی حق حرکتی معتدلانه داشت و در بین یاران و همراهان انقلاب معتقد به جذب حداکثری بود. لذا او مانند کسانی نبود که در دهه‌ی 60 عنوان اسلام ناب محمدی را یدک بکشند اما در دهه‌ی 80، فتنه‌ای عظیم را علیه نظام اسلامی به راه بیندازند.
 
آن‌گاه که در جریان انتخابات 88 برخی از دانشجویان یکی از نامزدهای انتخابات را نقدی تخریب‌گونه داشتند و هرچند فرد مورد انتقاد دانشجویان در زمره‌ی جناح مقابل آیت‌الله مهدوی‌کنی بود، ایشان صراحتاً از این رویه‌ی دانشجویان انتقاد کردند و گفتند حتی تعریف از کاندیدای مورد حمایت شما اگر به‌گونه‌ای باشد که از آن بوی تخریب رقیب استشمام شود مجاز نیست و هنگامی که یکی از روزنامه‌های جناح اصول‌گرایی در نقد یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری 88 که اتفاقاً روحانی هم بود تمسخری روا داشته بود، آیت‌الله مهدوی‌کنی صراحتاً از روزنامه انتقاد کرد و آن رفتار روزنامه علیه یک روحانی را مورد انتقاد قرار داد. همو وقتی یک از کاندیداهای قبل و بعد انقلاب را یکجا و یکی دانست آیت‌الله مهدوی کنی گفت: «ای‌کاش می‌مردم و این حرف‌ها را نمی‌شنیدم.»
 
آیت‌الله مهدوی‌کنی آن‌گاه که برای ریاست مجلس خبرگان آماده می‌شد، تنها آن را به دلیل تکلیف پذیرفت و هرگز تلاشی برای ریاست نکرد و هرگز قداست دامن روحانیت شیعه را فدای قامت کرسی‌های ریاست نکرد. این یعنی عدالت که سیاست و قدرت در پی تو باشد نه آن‌که تو برای آن خود را به آب‌وآتش بزنی.
 
آیت‌الله مهدوی کنی فردی بود که حتی مخالفانش نیز او را به عدالت و انصاف می‌شناختند. حضور شخصیت‌های مختلف از جریان‌های متعدد سیاسی در ایام بیماری و حضور همه جناح‌ها در مراسم تشییع این روحانی نشان از این اعتقاد و اعتماد بود.
 
3.    انقلابی صریح
 
آیت‌الله مهدوی‌کنی و طیف راست سنتی متهم به محافظه‌کاری بودند و عده‌ای به آنان را با برچسب اسلام آمریکایی آشکارا ظلم می‌کردند. اما آیت‌الله همواره با اعتدال حرکت می‌کرد و مشی معتدلانه داشت. آیت‌الله میانه‌رو نبود و هرگز بین خط حق و باطل حرکت نمی‌کرد او در جبهه‌ی حق حرکتی معتدلانه داشت و در بین یاران و همراهان انقلاب معتقد به جذب حداکثری بود. لذا او مانند کسانی نبود که در دهه‌ی 60 عنوان اسلام ناب محمدی را یدک بکشند اما در دهه‌ی 80، فتنه‌ای عظیم را علیه نظام اسلامی به راه بیندازند.

اما آیت‌الله در مسائل مهم انقلاب هیچ‌وقت مشی محافظه‌کاری نداشت و همواره بر مواضع خود پای می‌فشرد. آیت‌الله در قبال بنی‌صدر همان مواضعی گرفت که در تیر 78 گرفت و در تیر 78 همان مواضعی اتخاذ کرد که در فتنه 88 گرفت. او هیچ‌گاه خیمه‌ی انقلاب یعنی مقام رهبری را تنها نگذاشت و همواره در مواقع حساس با حضور خود جبهه‌ی حق رهبری را تقویت می‌کرد.
 
کوته‌فکران با اصطلاحات سیاسی آیت‌الله را محافظه‌کار می‌خواندند اما مقام معظم رهبری وی را انقلابی صریح نامید. این وصف در فضای کنونی برای آنانی که پس از سال‌ها مجاهدت تغییر مواضع داده‌اند و در لفافه رهبری را تضعیف می‌کنند، یک درس عظیم بود. آیت‌الله از بسیاری از انتقادات این روزهای انقلابیون مبرا بود. آفاتی چون آقازادگی، اشراف‌زدگی، تجمل‌گرایی، محافظه‌گرایی، دگردیسی، روشنفکری‌گرایی، مخالف‌خوانی قدرت‌طلبی، قبیله‌گرایی و...
 
جمع‌بندی
 
عدالت را می‌توان مهم‌ترین فارق سیاست اسلامی از سیاست غیر اسلامی است. آیت‌الله مهدوی کنی الگوی موفق عجین کردن عدالت با سیاست است. الگوی موفقی که توانست در جایگاه یک عالم دینی هم به وظایف ذاتی روحانیت عمل کند و هم در عرصه‌ی سیاست جانب اعتدال و انصاف را رعایت کند. آیت‌الله مهدوی کنی هرگز فریفته‌ی بازی‌های منافقانه سیاست نشد و صداقت را بر تزویر و نفاق ترجیح داد. صراحت انقلابی آیت‌الله نیز مانع از آن نشد که در بزنگاه فتنه‌ها دست از قیام و انقلاب بکشد. سه عبارت عالم دینی، سیاستمدار صادق و انقلابی صریح سه مؤلفه‌ی شخصیت آیت‌الله بود. شخصیتی که صفت عدالت از آن لبریز بود.


انتهای پیام/

منبع:برهان انتهای پیام
اشتراک گذاری :
ارسال نظر

آخرین اخبار روز