اخبار معاصر:سرانه مطالعه در ایران پایین است. این
واقعیتی است که امروزه مورد قبول همه کارشناسان و اهالی کتاب و کتابخوانی است،
علل مختلفی هم برای پایین بودن آن شمرده شده، از گران بودن کتاب تا فرهنگسازی
نکردن در میان اقشار مختلف جامعه درباره ضرورت مطالعه، اما یکی از مهمترین عللی که
کارشناسان امر به آن اشاره دارند، نبود جایگاه ویژه برای مطالعه در سیستم آموزشی ماست،
سیستمی که از همان ابتدا تکمنبعی بوده و دانشآموز را بینیاز از مراجعه به کتب
دیگری غیر از کتاب درسی کرده است.
البته در سالهای اخیر تلاشهای برای رفع آن انجام
شده که البته هنوز کامل نیست.
آموزش و پرورش با توجه به نقش حیاتی که
در این زمینه ایفا میکند، در سالهای اخیر مورد انتقاد بسیاری از کارشناسان،
نویسندگان و مسئولان قرار گرفته است.
به باور بسیاری از کارشناسان آمار مطالعه و
خرید کتاب در کشور نشان میدهد که کودکان با ورود به مدرسه دست از مطالعه بر میدارند
و حجم خرید کتابهای مناسب گروه سنی دبستان و مقاطع بالاتر به طرز قابل توجهی کاهش
پیدا میکند.
شاید بتوان سیستم آموزش محور آموزش و
پرورش را مهمترین علت این موضوع برشمرد، سیستمی که دانشآموز را بینیاز از کتابهای
غیر درسی کرده و پرورش را فدای آموزش میکند. وجود زنگ انشاء در برنامهریزی مدارس
در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز تبدیل به کلاسی بیخاصیت و صرفاً سرگرمی
شده است که البته گاهی از ساعت آن نیز برای تقویت دروس دیگر از جمله ریاضی بهره
گرفته میشود.
ابراهیم حسنبیگی معلمی است که در بیشتر
سالهای عمر خود به نوشتن کتاب پرداخته است، حسنبیگی که از هر دو طیف این ماجرا
با خبر است میگوید در مدارس ایران اساساً جایی برای نوینسدگان تعریف نشده است و
چون جایی وجود نداشته برنامهای نیز ریخته نشده است. حجم بالای کتابهای درسی نیز
موجب شده تا دانشآموزان فرصت سرخاراندن نداشته باشند، چه برسد به اینکه بخواهند
کتابهای غیردرسی نیز مطالعه کنند. متن این گفتوگو به شرح ذیل است:
سوال: طرح افزودن ساعت
مطالعه به برنامههای درسی آموزش و پرورش در شورای عالی آموزش و پرورش در دست بررسی
است، به باور بسیاری این طرح به تنهایی نمیتواند موفقیت آمیز باشد و برای افزایش
سرانه مطالعه در مدارس باید الزامات دیگری را نیز فراهم کرد، نظر شما در این
زمینه چیست؟
من دو عامل را در افزایش سرانه مطالعه
در کشور موثر میدانم، رها شدن از خفتی که گریبان فرهنگ ما را گرفته و همان
مطالعه نکردن مردم است، نگرانیهای بسیاری را به وجود آورده است. برای رفع این
نگرانیها باید ابتدا در نظام آموزش و پرورش تحول ایجاد کنیم تا بچهها اهل مطالعه
شوند، اما در کنار آموزش و پرورش باید به نقش خانوادهها نیز توجه داشت، آموزش و
پرورش و خانواده در این جریان از یکدیگر جدا نیستند و هر کدام به تنهایی نباید
مورد بررسی و توجه قرار بگیرند. این دو نهاد باید ضرورت مطالعه را قبل از هر چیز
درک کنند.
در گام اول که همان تحول در آموزش و
پرورش است، باید وضعیتی را ایجاد کرد که ضرورت کتاب خوانی هم برای دانش آموزان و
هم برای معلمان به عنوان یک اصل پذیرفته شود، همان طور که دانشآموزان برای
خواندن دروسی چون ریاضی، زبان، علوم و... تلاش میکنند و آن را وظیفه خود میدانند،
سیر مطالعاتی غیر درسی را هم به عنوان یک اصل پذیرفته و آن را وظیفه خود بدانند.
البته این وضعیت بدون خطر هم نیست،
خطری که ممکن است، تهدید کننده باشد، این است که اگر خواندن کتابهای غیر درسی
مانند کتابهای درسی اجباری شود، در برخی دانشآموزان نوعی بیرغبتی بوجود آید،
بنابراین اجباری مطالعه کردن ممکن است تاثیراتی که خواندن کتاب و مطالعه دارد، را
کاهش دهد، برای رفع این معضل باید به گونهای برنامهریزی شود که ایجاد انگیزه
شود.
حجم کتابهای درسی دانشآموزان
را اسیر خود کرده است
اما پیش از هر چیز باید همان تحولی که
ابتدا به آن اشاره کردم، ایجاد شود، این تحول باید در نگاه معلمان و مولفان کتابهای
درسی ایجاد شود، اول اینکه به مطالعه کتابهای غیردرسی به عنوان به عنوان بخشی از
آموزش و تعلیم دانشآموزان نگریسته شود، همچنین فرصت لازم برای این مطالعه فراهم
شود، اکنون در مدارس ما شاید به تعداد کتابهای درسی کتاب های کمک درسی هم به
سفارش معلمان استفاده میشود، آموزش در نظام آموزش و پرورش به لحاظ حجم کارهای
درسی چنان انباشته است و مطالب آموزشی چنان فراوان است که بدون اینکه کتابهای غیر
درسی وارد نظام آموزشی شود، هم دانشآموزان وقت کم میآورند، مدرسه با این حجم از
کتابهای درسی که برای دانشآموزان تعریف کرده است، والدین باید در خانه نیز
مدرسه دومی داشته باشند و به عنوان یک معلم دوم با فرزندانشان کار کنند تا نیازهای
درسی آنها برآورده شود.
حال پرسش من این است که چنین نظام
آموزشی چطور و چگونه میخواهد فضایی برای کتابهای غیر درسی ایجاد کند؟ مگر اینکه
ما تجدید نظری در محتوا و حجم کتابهای درسی داشته باشیم. یا اینکه ساعات مدارس را
افزایش دهیم که آن به صلاح نیست.
تحول در آموزش و پرورش
باید توأمان با تحولی باشد که در باورها و رفتارهای خانواده به وجود میآید
اما با توجه به اینکه کتابهای درسی حجم
فراوانی دارد، اگر بتوان فرصتی ایجاد کرد، برای مطالعه غیردرسی، برای نمونه با
گذاشتن یک ساعت در هفته هر چند بهتر از هیچ است، اما تصور میکنم به عنوان زنگ
تفریج بیخاصیت در نظام آموزش ما تعریف شود. چرا که دانشآموزان باید ریاضی و درسهای
دیگری را نیز بخوانند، اصولاً والدین هم به کتابهای درسی توجه بیشتری میکنند، به
همین دلیل است که میگویم، تحول در آموزش و پرورش باید توأمان با تحولی باشد که در
باورها و رفتارهای خانواده به وجود میآید. چون در غیر این صورت چه بسا فرزندی
بخواهد کتابی را در منزل مطالعه کند اما والدین ترجیح بدهند او علوم و ریاضی را
بخواند.
سوال: در سالهایی دور گویی
توجه به کتاب و کتابخوانی بیش از امروز در مدارس از اهمیت برخوردار بود، البته در
همان سالها در جامعه نیز مردم کتابخوانتر
بودند، چه شد که توجه به کتابخوانی از مدارس رخت بربست؟
بله، کتابخوانی به نوع دیگری دردهه 60
و 70 که امور تربیتی در مدارس فعال بود، مورد توجه قرار داشت، با برپایی
نمایشگاههای کتاب و مسابقات کتابخوانی در دورهای توجه به کتاب بسیار بود، اما
تأثیری که آموزش و پرورش از آن انتظار داشت به دست نیامد و تنها در سطح رقابت بین
بچهها برای گرفتن جایزه خلاصه شد، علت هم این بود که بخشی از آموزش و پرورش بدون
توجه به ساختار آموزش و پرورش میخواست مجزا این کار را انجام دهد، از آن طرف آموزرش
و پرورش در این میان نقش خانواده را نادیده گرفته بود، اگر الان هم بخواهند
خانواده را ندید بگیرند و تحولی در باور و رفتار خانواده به وجود نیاوردند، زنگ
مطالعه غیر درسی هم دچار مشکل میشود.
برای پذیرش فرهنگ
کتابخوانی در خانوادهها نیازمند فرهنگسازی هستیم
سوال: شاید برای آموزش و
پرورش چندان آسان نباشد که با خانوادهها وارد تعامل شده و از آنها بخواهد به جای
توجه بیش از اندازه به فراگیری درسهای پایه در دانشآموزان به مطالعه غیردرسی
توجه نشان دهند، به نظر میرسد این نیازمند نوعی فرهنگسازی است و باید این تحول
به موازات هم پیش رود.
بله، من نیز معتقد نیستم که آموزش و
پرورش باید ورود به خانوادهها داشته باشد، سایر نهادهای فرهنگی به ویژه صداو سیما
میتوانند نقش موثری در تحول فکری خانواده ایجاد کند، خانواده باید مطالعه غیر
درسی را به عنوان یک ضرورت و امر آموزشی، پرورشی و تربیتی بپذیرد، اکنون اکثر
خانوادهها به اهمیت آموزش زبان انگلیسی توجه کردهاند، با مقوله ورزش آشنا هستند
و اکنون موسسات ورزشی مملو از دانشآموزانی است که از سنین پایین مشغول فعالیتهای
ورزشی هستند، اگر خانوادهها این ضرورت را بپذیرند که مطالعه کتاب برای دانشآموزان
امر ضروری است، به اندازه ورزش و کلاسهای زبان برای بچهها در این زمینه سرمایهگذاری
میکنند.
سوال: یکی از گلایههای
امروز نویسندگان و شاعران عدم ارتباط آموزش و پرورش با آنها و در نتیجه عدم ارتباط
آنها با دانشاموزان است، شما خود سالها در نظام آموزش و پرورش فعالیت داشتید،
آیا این گلایه و انتقاد را به حق میدانید؟
بله، صدردصد، چون دلیلی برای این
ارتباط دیده نمیشد، چرا که برنامهای وجود نداشت که این ارتباط ایجاد شود، اغلب
معلمان ریاضی، علوم، تاریخ، جغرافیا و ... از رشتههای غیرمرتبط و عمدتاً
مهندسی آمدهاند، نظام آموزشی ما به گونهای تعریف شده است که اینگونه رشتهها را
جذب میکند، یک خلأ فرهنگی در آموزش و پرورش وجود دارد که بسیاری از اهالی قلم نتوانستهاند
به بدنه آموزش و پرورش متصل شوند.
باید جایگاه و زمینه حضور اهالی قلم در
مدارس فراهم شود، تا وقتی که سیستم مدارس به گونهای تعریف شده است که ساختمانی با
تعدادی بسیار کلاسهای درسی و معلمانی که هر یک وارد کلاسشان میشوند و به به صدا
درآمدن زنگ پایانی سرویشها برای برگشت دانشآموزان به منازل آماده است، جایی
برای نوینسدگان و شاعران نداریم.
جایگاهی برای نویسندگان در
مدارس ایران تعریف نشده است
من نویسنده اگر هم بخواهم وارد مدرسه
شوم، اگر مدیر هم بخواهد من وارد شوم، جایگاهی برای من دیده نشده است، در دهههای
60 و 70 به مناسبتهای مختلف ما نوینسدگان به مدارس دعوت میشدیم و درباره ادبیات
و شعر و شاعری صحبت میکردیم اما چجون جایگاه رسمی نداشت، معلم تربیتی باید از مدتها
پیش سر و کله می زد تا مدیر اجازه دهد من نویسنده یا شاعر چند دقیقهای در زنگ صبحگاه
و یا زنک تفریح با بچهها حرف زنم. سنگینی فعالیتهای آموزشی در مدارس موجب شد که
رفته رفته این اتفاقات کمتر و کمتر رخ دهد.
برنامههای جنبی در مدارس
ژاپن
سوال: در طول این همه سال
چرا این سیستم اصلاح نشده است، آیا نواقص موجود دیده نشدهاند و یا اینکه نوعی مقاومت
از سوی نظام آموزشی وجود داشته است؟
چند سال پیش غلامعلی حداد زمانی که در
وزارت آموزش و پرورش مسئولیت داشت، چند سفر به کشور ژاپن رفت، پس از بازگشت درباره فعالیتهای جنبی که در مدارس
ژاپن وجود دارد، و اینکه حجم کتابهای درسی آنقدر نیست که دانشآموزان را اسیر
کند، سخن گفت، او زمانی این حرف را میزد که خود مسئول تدوین کتابهای درسی بود،
ما تصور میکردیم ممکن است در کتابهای ایران هم اتفاقی رخ دهد، اما همچنان روند
حجیمتر کردن کتابهای درسی خطری است که آموزش و پرورش را تهدید میکند.
اگر من وزیر آموزش و پرورش
بودم...
سوال: شما اگر وزیر آموزش و
پرورش بودید، برای افزایش سرانه مطالعه چه میکردید؟
من اگر وزیر آموزش و پرورش بودم با
شهامت و بدون ترس 50 درصد حجم کتابهای درسی را کم میکردم، برخی از عناوین را در
بخری مقاطع حذف میکردم، چرا که بچهها نیازی به این همه محفوظات ندارند، به جای
آن روابط اجتماعی، روان شناسی، کتاب و کتابخوانی و... را جایگزین میکردم تا آموزش و پرورش این
حجم وسیع فعالیتهای درسی را متناسب با نیاز روز و نیاز دانشآموز تنظیم نکند،
نمیتواند فضای جدیدی برای کتابهای غیر درسی به وجود آورد. همه این تلاشهاییاست که به نظر نمیرسد صورت گیرد، چرا که
افرادی هستند که خودشان معلماند و صرفاً دغدغه کتاب های درسی را دارند، لذا نمیتوانند
عقب نشینی کنند.
وزیر آموزش وپرورش مجموعهای را لازم
دارد، که این جسارت را به خود بدهد و تحول جدی در حجم و محتوای کتابهای درسی
ایجاد کند، در غیر این صورت هیچ طرحی برای سرانه مطالعه موفق نخواهد شد.
انتهای پیام/
انتهای پیام