اخبار معاصر: طی چند سال اخیر یکی از هنرمندانی که آثارش در حراجهای داخلی و کریستی با فروش خوبی مواجه بوده، «محمود زندهرودی» است. وی هم اکنون در جنوب فرانسه ساکن است و به فعالیتهای هنری خود با سبک منحصر به فرد ادامه میدهد.
در ادامه متن گفتوگو با «محمود زندهرودی» را میخوانید.
* آقای زندهرودی اکنون مشغول چه کاری هستید؟
به زودی دو نمایشگاه دارم؛ در حال حاضر آثاری برای نمایشگاهی در مرکز ریگان واشنگتن آماده میکنم؛ البته 16 اثر به نمایشگاه فرستادم؛ 8 اثر پیش فروش شده است که باز هم میخواهند که اثر بفرستم.
مکان دقیق نمایشگاه دومی هم هنوز مشخص نیست اما دارم اثر آماده میکنم. علاوه بر این نمایشگاههای دیگری از آثارم در گالریهای سوئیس و فرانسه برپاست.
* توضیحی درباره تابلوهایتان میدهید؟
من برای تولید تابلوها در ابتدا خمیر کاغذ را با روزنامه میسازم؛ این خمیر را پرس میکنم و به صورت مقوا در میآید؛ روی این مقوا خطاطی میکنم، خطها را میبرم و از شکل حروف تابلو میسازم در واقع به صورت کلاژ کار میکنم و میچسبانم روی بوم.
من بیشتر نقاش هستم و از خط به عنوان المان استفاده میکنم. خط برای من شکل است؛ برخی خوشنویسی میکنند اما من خوشنویس نیستم. برای من مهم نیست که اندازه «الف» 4 نقطه باشد یا 5 نقطه؛ هر دفعه یک جور استفاده میکنم.
کارهای من برجسته است معمولاً هنرمندانی که در ایران دیدم، میخواهند از طریق اشعار سعدی، مولوی یا حافظ پیامی به مردم بدهند اما من در تابلوهایم پیام نمیدهم، مخاطب خودش پیام را میگیرد. من کاری میکنم که کس دیگری نمیکند و به همین خاطر مخاطب دارد و هنوز کسی نتوانسته از این روش تقلید کند.
* برای طراحی چگونه ایدهپردازی میکنید؟
من همیشه قبل از خواب در بین گرفتاری خانواده و همسر و فرزند، به تابلوهایم فکر میکنم؛ در واقع برای تولید تابلوهایم از خواب استفاده میکنم. قبل از خوابیدن به اندازه، مضمون و رنگ تابلو فکر میکنم. بعد که خوابم میبرد، در عالم خواب بقیه تابلو را میسازم.
آتلیه من در منزل است؛ صبح که از خواب بیدار میشوم، بلافاصله آن را روی بوم پیاده میکنم، اگر تابلویی که کشیدم نزدیک به خواب نباشد آن را پاره میکنم یا از بین میبرم.
یک نکته جالب دیگر از ایدهپردازی بگویم که ما هشت خواهر و برادر هستیم که اکثراً کارهای هنری میکنیم؛ همه ما این کارها را از مادرم یاد گرفتیم. بعد از 73 سال که از عمرم میگذرد به فکر مادرم هستم (خنده).
زنهای قدیم چهل تکه درست میکردند و با دست به هم میدوختند؛ خیلی جالب است که مادرم آن زمان چهل تکه را که مردم روی میز و لحاف میکشیدند، آن را قاب کرده و روی دیوار زده بود. این کار مادرم الهامبخش کارهای من است ضمن اینکه خبرنگار هم بودم، تابلوهای من هم مثل صفحهبندی یک روزنامه است که عکس و متنهای مختلف در آن دیده میشود.
* کارهای شما در حراج تهران و ملی با استقبال خوبی مواجه است، چگونه در این حراجها شرکت میکنید؟
در این دو حراج تابلوهای من به قیمت خوب فروش رفته و خوشحالم. برگزارکنندگان حراج با گالریها تماس میگیرند، گالریها نیز آثار هنری را معرفی میکنند.
* شما از طریق کدام گالری معرفی شدید؟
فکر میکنم از طریق گالری مژده و سهراب معرفی شدم. درباره فروش آثارم هم بگویم، کاری که من میکنم، کسی در ایران انجام نمیدهد. من تقریباً 3 سال است به ایران میآیم. مشتریهای من قبلاً خارجی بودند.
در این میان هم دلالها سودشان را میبرند. البته بقیه هنرمندها هم دلشان میخواهد در حراج باشند اما این به ذوق و سلیقه برگزارکنندگان برمیگردد که کدام هنرمند را انتخاب کنند. روی او سرمایهگذاری میکنند. در واقع بازار هنر هم مثل بازارهای دیگر است، ببینند یک هنرمند آثارش به فروش میرود او را انتخاب میکنند.
* حراج ایران چقدر به استاندارد حراجهای بینالمللی نزدیک است؟
حراجهایی که در ایران برگزار میشود دست کمی از حراجهای بینالمللی ندارد.
* مسئله دیگری که جامعه هنری با آن مواجه هستند، بحث تقلب آثار است؛ نظرتان درباره تقلب آثار هنری چیست؟
این موضوع همیشه بوده؛ آدمهای سودجویی هستند که وقتی میبینند آثار یک هنرمند خواستار دارد، برای اینکه خودشان عرضه ندارد از کار خودشان استفاده کنند از کار و امضای هنرمند دیگر تقلید میکنند.
در این رابطه هیچ کاری هم نمیشود، کرد. البته در اروپا قانون کپیرایت است و میشود، متقلب را تعقیب کرد اما متأسفانه در ایران این طور نیست.
به عنوان مثال 4 اثر از من به صورت کارتپستال درآمده و سود فروش این کارتپستالها به نفع بچههای تحت پوشش یونیسف استفاده میشود. یک فردی کتابی را آماده کرده و عکس کارتپستال من در یونیسف را روی جلد کتاب طراحی کرده است. جالب اینکه امضای من روی جلد کتاب است اما داخل کتاب نوشته شده است که طراح روی جلد از فلانی. بنابراین من به انتشاراتی تلفن کردم که این طرح برای من است؛ اما چون کتاب چاپ شده بود، گویا نتوانستند کاری کنند.
انتهای پیام/